وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه طباطبائی» ثبت شده است

☑️ اگر انسان دنیا را با تمام رنج‌هایش بر دوش خود بیندازد و سپس به یاد خدا بیفتد، آنگاه خواهد فهمید که هیچ مقامی جز مقام الهى نیست و تمامی ترس‌ها، بیم‌ها و دلهره‌ها از میان برمى‌خیزد و آن گاه که انسان به یاد خدای مهربانش مى‌افتد قلبش زنده و  آباد مى‌شود، کدام قلب؟! قلبى که آکنده از ترس و اضطراب و استرس بود.

آری با یاد خدا و توجه به او مى‌توان وسوسه‌ها را در هم کوبید و تخیلات باطل را از خود دور ساخت.

خدا هم فرموده: «وَ الذّٰاکِرِینَ اللّٰهَ کَثِیراً وَ الذّٰاکِرٰاتِ أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً». یعنی: و مردان و زنانى که بسیار یاد خدا مى‌کنند، خداوند آمرزش و پاداشى بزرگ براى ایشان آماده کرده است.
✍️ حمید حنائی نژاد

ما را در ایتا دنبال کنید

☑️  علامه حسن زاده آملی (ره) می‌گوید وقتی، به حضور علامه طباطبایی (ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم؛ فرمود: «آقا! دعای سحر حضرت امام باقر علیه‌ السلام را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست». 

اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین‌تر است.

#دعای_سحر #نوستالژی
#ماه_مبارک_رمضان فقط به یاد خدا باشیم
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا |اینستاگرام |آپارات

شب قدر شب اندازه‏ گیرى و تقدیر است، شب نزول قرآن و شب زنده دلان است، خدا در شب قدر حوادث یک سال را تا شب قدر سال آینده تقدیر مى‏ کند، مانند: زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و از این قبیل امور، شب قدر را قدر بدانیم

قرآن در شب قدر نازل شده، و چه پرمعنى است این سخن! شبى که مقدرات بندگان و مواهب و روزی هاى آنها تقدیر مى‏شود در چنین شبى قرآن بر قلب پاک پیامبر ص نازل مى‏ گردد، آیا این سخن بدان معنى نیست که مقدرات و سرنوشت شما با محتواى این کتاب آسمانى پیوند و رابطه نزدیک دارد؟! آیا مفهوم این کلام آن نیست که نه تنها حیات معنوى شما که حیات مادى شما نیز با آن رابطه ناگسستنى دارد؟ پیروزى شما بر دشمنان، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است. آرى در آن شبى که مقدرات تعیین مى ‏شد قرآن نیز در آن شب نازل گردید!. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج21، ص 156).

شب قدر شب نزول قرآن!

از آیات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که قرآن مجید در ماه مبارک رمضان نازل شده است:" شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ‏"  و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید. و در نخستین آیه سوره قدر مى ‏افزاید:" ما آن را در شب قدر نازل کردیم" (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ). گر چه در این آیه صریحا نام قرآن ذکر نشده ولى مسلم است که ضمیر" إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏" به قرآن باز مى‏ گردد و ابهام ظاهرى آن براى بیان عظمت و اهمیت آن است. تعبیر به‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ (ما آن را نازل کردیم) نیز اشاره دیگرى به عظمت این کتاب بزرگ آسمانى است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصا با صیغه متکلم مع الغیر که مفهوم جمعى دارد و دلیل بر عظمت است. نزول آن در شب‏" قدر" همان شبى که مقدرات و سرنوشت انسانها تعیین مى ‏شود دلیل دیگرى بر سرنوشت ‏ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانى است. از ضمیمه کردن این آیه با آیه سوره بقره نتیجه ‏گیرى مى شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان است، اما کدام شب است؟ از قرآن چیزى در این مورد استفاده نمى ‏شود، ولى روایات در این باره بحث فراوان کرده ‏اند. در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه هم از نظر تاریخى و هم از نظر ارتباط محتواى قرآن با حوادث زندگى پیغمبر اکرم ص مسلم است که این کتاب آسمانى به طور تدریجى و در طى 23 سال نازل گردید، این امر چگونه با آیات فوق که مى‏گوید در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است سازگار مى‏ باشد؟ پاسخ این سؤال- به گونه ‏اى که بسیارى از محققان گفته‏ اند این است که قرآن داراى دو نزول بوده است. نزول دفعى که در یک شب تمام آن بر قلب پاک پیغمبر اکرم ص یا بیت المعمور یا از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل گردید. و نزول تدریجى که در طول بیست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت‏. (همان، ج‏27، صص 181-182 با اندکی تلخیص).

شب قدر، شب انسان کامل‏ است

آیا این شب قدر که از هزار شب بالاتر است یک شب در عالم بوده و آن همان شبى بوده که قرآن بر پیغمبر نازل شد و دیگر شب قدرى در عالم نبوده؟ بعضى‏ این طور گفته ‏اند. البته از علماى شیعه کسى نگفته. این حرف به دلیل خود آیه قرآن حرف نادرستى است. بسیارى از اهل تسنن گفته‏ اند شب قدر بیش از یک شب بوده، ولى اختصاص دارد به دوره پیغمبر اکرم؛ تا پیغمبر بود شب قدر در هر سالى بود، پیغمبر که رفت شب قدر هم رفت. این هم حرف بى‏ حسابى است. پس شب قدر ادامه دارد. قبل از پیغمبر چطور؟ آیا قبل از پیغمبر شب قدر بوده یا نبوده؟ خود پیغمبر فرمود: هر پیغمبرى که آمده شب قدر وجود داشته. بله، یک مسئله هست: آیا قبل از اینکه آدم و پیغمبرى روى زمین پیدا شود شب قدر بوده یا نبوده؟ این دیگر محل تردید است. شب قدر شب ولىّ کامل است در هر زمانى؛ شب قدر یعنى شب انسان کامل. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(10 - 14))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش، ج‏28، صص 691-692).

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست

در سوره مبارکه دخان آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏ گیرى است،شب قدر شب اندازه‏ گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏ کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى ‏سازد، و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هستپس شب قدر شب اندازه‏ گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏ کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى ‏سازد، و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود. براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شب‌های قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج20، ص 561 با تلخیص و اندکی تصرف).

فایده در پنهان بودن شب‏ قدر و بیان روایتی در فضیلت آن

فایده در خفاء و پنهان بودن این شب اینست که مردم در عبادت خدا کوشش کنند و تمام شبهاى ماه رمضان را احیاء نمایند بجهت امید و طمع در درک شب قدر چنانچه خداوند سبحان نماز وسطى را در میان پنج نماز شبانه روز مخفى داشت و نیز اسم اعظم خود را در میان اسامى خدا و ساعت اجابت دعا را در میان ساعتهاى جمعه پنهان نمود. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: کسى که در شب قدر از روى ایمان و یقین برخیزد بخشوده مى‏شود گناهان گذشته و آینده او. (طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1360ش، ج27، ص 196 با تلخیص).
پی‌نوشت:

1 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(10 - 14))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4 - طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ اول،1360ش.

شخصیت زن و لگدمال کردن و نابود نمودن حقوق انسانى‏ اش در طول تاریخ توسط دشمنان انسانیت مطرح شده است. خدمت بزرگی که پیامبر عظیم الشان اسلام به زن داشتند باعث شد تا او را در سایه‏ قرآن به شخصیت و کرامت و حقوقش بازگردانند.

مرحوم علامه طباطبائی (ره) در جلد دوم از ترجمه تفسیر ارزشمند المیزان بعد از اینکه نگاهی اجمالی به جایگاه زن در اعصار قبل از اسلام و در میان تمدنهای بشری می اندازد و تحلیلی از طرز برخورد جوامع مختلف نسبت به زن را مورد تبیین قرار می دهد از زاویه اسلام و قرآن کریم نیز به جایگاه ویژه زن پرداخته و معتقد است که قرآن هر انسانى را موجودى گرفته شده و تالیف یافته از دو نفر انسان نر و ماده مى‏داند، که هر دو بطور متساوى ماده وجود و تکون او هستند، و انسان پدید آمده (چه مرد باشد و چه زن) مجموع ماده‏اى است که از آن دو فرد گرفته شده است. قرآن کریم در معرفى زن مانند آن شاعر نفرمود:" و انما امهات الناس اوعیة" [مادران تنها و تنها صدف و ظرف پیدایش انسانها هستند!]، و مانند آن دیگرى نفرمود که فرزندان پسران ما، فرزندان خودمان هستند و اما فرزندان دختران ما، فرزند مردمى بیگانه ‏اند!. بلکه هر فرد از انسان (چه دختر و چه پسر) را مخلوقى تالیف یافته از زن و مرد معرفى کرد، در نتیجه تمامى افراد بشر امثال یکدیگرند، و بیانى تمام‏تر و رساتر از این بیان نیست، و بعد از بیان این عدم تفاوت، تنها ملاک برترى را تقوا قرار داد. و نیز در جاى دیگر فرمود:" أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏، بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ" [1] یعنی من عمل هیچ عامل را ضایع و بى نتیجه نمى‏کنم چه مرد و چه زن، بعضى از شما از بعضى دیگر هستید. در این آیه تصریح فرموده که کوشش و عمل هیچکس نزد خدا ضایع نمى‏شود، و این معنا را تعلیل کرده به اینکه چون بعضى از بعض دیگر هستید، و صریحا نتیجه آیه قبلى که مى‏فرمود:" إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ ..." را بیان مى‏کند، و آن این است که مرد و زن هر دو از یک نوع هستند، و هیچ فرقى در اصل خلقت و بنیاد وجود ندارند. آن گاه همین معنا را هم توضیح مى‏دهد به اینکه عمل هیچ یک از این دو صنف نزد خدا ضایع و باطل نمى‏شود، و عمل کسى به دیگرى عاید نمى‏ گردد، مگر اینکه خود شخص عمل خود را باطل کند.( طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج‏2، صص 406-407 با اندکی تلخیص و تصرف).

دو خصلت ویژه در آفرینش زن‏

در قرآن اول اینکه زن را در مثل به منزله کشتزارى براى تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهاى دیگر احکامى مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مى‏شود. و دوم اینکه از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند، و مرد براى این که نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمل مشقت‏هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد، و براى اینکه زن مشقت بچه‏ دارى و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین دو خصوصیت، که یکى در جسم او است و دیگرى در روح او است در میزان وظائفش تاثیر بسزائی دارد.(همان، ص 409با اندکی تصرف).

قرآن کریم به استقلال اقتصادى بانوان احترام گذارده و تفاوتى بین زن و مرد نگذاشته است

زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینى دارد حقوق قابل توجهى نیز داراست، اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مى‏بیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطابهاى" یا ایها الناس" و" یا ایها الذین آمنوا" مخاطب ساخته برنامه‏ هاى تربیتى و اخلاقى و علمى را براى آنها لازم کرده است و با آیاتى وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس را داده است، و با آیاتى مانند" مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ‏" [2] مى‏گوید: که هر کدام از زن و مرد مى‏توانند به دنبال انجام برنامه‏ هاى اسلام و وظایف الهى به تکامل معنوى و مادى برسند و به حیاتى" طیب" و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند. اسلام زن را مانند مرد به تمام معنى مستقل و آزاد مى‏داند و قرآن با آیاتى‏ نظیر" کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" [3] و یا" مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها" [4]. این آزادى را براى عموم افراد اعم از زن و مرد بیان مى ‏دارد. از طرفى چون استقلال لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادى مى‏ آورد. و انواع و اقسام ارتباطات مالى را براى زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایه‏ هاى خویش مى ‏شمارد در سوره نساء آیه 32 مى‏خوانیم:" لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ‏" با توجه به لغت (اکتساب) که بر خلاف (کسب) براى بدست آوردن مالى است که نتیجه‏ اش متعلق به شخص به دست آورنده است‏  و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلى: " الناس مسلطون على اموالهم" (همه مردم بر اموال خویش مسلطاند) به دست مى‏ آید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذارده و تفاوتى بین زن و مرد نگذاشته است.( مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج‏2، صص 162- 163 با تلخیص و اندکی تصرف).

در میان همه ملّتهاى پیش از اسلام زنان مظلوم واقع گردیده و مورد اهانت قرار گرفته و به بردگى کشیده شده‏ اند

در اینجا، در مقام بحث پیرامون دفاع از حقوق زن و آزادسازى زن، به مطالبى که علّامه رشید رضا در کتاب «الوحى المحمّدى» آورده است، بسنده می­کنیم. وى آن را یکى از مقاصد اساسى قرآن کریم به شمار مى‏آورد. و مى‏گوید: «در میان همه ملّتهاى پیش از اسلام زنان مظلوم واقع گردیده و مورد اهانت قرار گرفته و به بردگى کشیده شده ‏اند، و همه قوانین و شرایع حتّى شریعت و قوانین اهل کتاب بر آن ستم‏ها و بیدادگرى‏ها مهر تأیید زده ‏اند.رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم مى ‏فرمود: «این کریمانند که اکرام و احترام زنان را مراعات مى‏ کنند، و آن آدمهاى خوار و لئیم‏اند، که به ایشان توهین روا مى ‏دارند»آنگاه اسلام آمد، و خداوند به وسیله بعثت حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلم دینش را کامل گردانید و از طریق کتابى که فروفرستاده بود و سنّتى که تفسیر و تبیین قرآنش گردانیده بود، در قول و عمل همه حقوقى را که به مردان داده بود براى زنان هم مقرّر نمود؛ مگر در مواردى که طبیعت زنان و مسئولیتهاى زنانه ایشان مقتضى احکام خاصّى بوده است که در راستاى حفظ کرامت و از فرط عنایت و محبت به ایشان مقرر شده‏ اند، تا آنجا که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم مى ‏فرمود: «این کریمانند که اکرام و احترام زنان را مراعات مى‏کنند، و آن آدمهاى خوار و لئیم‏اند، که به ایشان توهین روا مى‏دارند».(قرضاوی، یوسف، قرآن منشور زندگی، 1382ش، ص 174).

گوهر وجود زن‏ از دیدگاه قرآن

اگر در همه قرآن مجید براى نشان دادن اصل آفرینش زن و هویت شخصى او جز آیه‏ى چهارم نساء نبود براى شناخت حقیقت خلقت او بس بود: یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً: اى مردم نسبت به پروردگارتان که همه شما را از یک حقیقت واحده آفرید و براى آن حقیقت واحده جفتى از جنس خودش به وجود آورد تقوا پیشه کنید پروردگارى که از آن جفت و زوج مردان و زنان بسیارى را منتشر کرد. آیه شریفه دلالت دارد که همه مردان و زنانى که در عرصه گیتى زندگى مى‏کنند از یک پدر و مادر آفریده شده‏ اند، و تفاوت میان آنان از نظر رنگ و زبان و شکل تفاوتى بر اساس حکمت و مصلحت است. آیه مى‏گوید نیمى از وجود انسان‏ها از یک مرد و نیم دیگرشان از یک زن است، در حقیقت آن مرد و زن اولیه هر دو داراى خلقت حکیمانه و از نظر حیات و زندگى و تولید مثل مکمل یکدیگر بودند، و حقیقت هویتى آنان از نظر انسان بودن و آدمیت یکى بود و آن دو در این مسئله امتیازى به هم نداشتند. جفت که معناى کلمه زوج است از نظر لغت جایگزینى چون زن، و همسر، و همراه نداشت، آرى زن از نظر آفرینش زوج و جفت مرد بود، و این زوجیت‏ زمینه ارتباط و انس آن دو با یکدیگر و سبب افزایش نسل در عرصه‏گاه گیتى وتداوم حیات انسان در خیمه زندگى بود. مفسرین بزرگ و دانشمند شیعه که حقایق اصیل را از قرآن و پیامبر و مکتب سعادتبخش اهل بیت گرفته اند مانند فقیه بزرگ و اصولى و رجالى‏گرانقدر شیخ طوسى در تفسیر تبیان، و امین ‏الاسلام طبرسى در تفسیر مورد توجه فریقین و بزرگ مرد علم حدیث سید هاشم بحرانى در تفسیر برهان و حکیم و فیلسوف و عارف کم نظیر علامه طباطبائى در تفسیر قیم المیزان در توضیح جمله و خلق منها زوجها مى ‏گویند: خداوند از همان جنسى که آدم را آفرید براى او از همان جنس جفتى خلق کرد.( انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، ایران، قم، انتشارات دارالعرفان، چاپ اول، 1393ش، ج‏6، صص 232-233).
 پی ­نوشت‌ها:
[1]. آل عمران: 195.
[2]. النحل: 97.
[3]. المدثر: 38.
[4]. فصلت: 46.
منابع:
1- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ یازدهم، 1378ش.
2- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
3- قرضاوی، یوسف، قرآن منشور زندگی، ایران، تهران، انتشارات احسان، 1382ش.
4- انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، ایران، قم، انتشارات دارالعرفان، چاپ اول، 1393ش.

سید بن طاوس در کتاب «اقبال» از جزء دوم تاریخ نیشابورى روایتى نقل مى ‏کند که:

چون ماه‏ مبارک‏ رمضان‏ فرا مى‏ رسید، رنگ رخسار رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله تغییر مى ‏کرد، و نماز خواندنش زیاد مى ‏شد، و در دعا و درخواست از حق تعالى بسیار زارى و تضرع مى ‏کرد، و از خدا ترسان بود.

(علامه طباطبایی، سید محمد حسین، (1378)، سنن النبی: 300)

 

رسول الله صلى الله علیه و آله فرموده:

«من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیةً»

هرکس بمیرد و نشناسد امام‏ زمان خود را مرده او مرده زمان جاهلیت است.

چون در زمان جاهلیت نوع افراد بشر از اعتقادات حقه چیزى نمى ‏دانستند.

از این حدیث شریف که متواتر میان شیعه و سنى است برمى‏ آید که باید در هر زمان امامى وجود داشته باشد و امام متعدد بوده و هر زمانى امامى دارد، زیرا کلمه امام اضافه بر زمان شخصى شده و آن اقتضا مى‏ کند که امام باید متعدد بوده و هر عصر و زمان اختصاص به امامى داشته باشد و ائمه به نحو تبادل و تناوب بوده و به نوبه در زمان‏ها باشند.

مراد از شناختن امام، شناختن وى از جهت شکل و شمایل و دیدن روى او و رنگ و قد و قامت او و اندازه‏ گیرى عرض و طول بدن او با متر و سانتى‏ متر نیست، بلکه مراد، شناختن شخص امام با نسب او که مختص به اوست و شناختن اوصاف و کمالات انسانى اوست به صفت امامت و عصمت که از لوازم آن عموم علم اوست به احکام شرعیه و موضوعات خارجیه و عالم بودن امام است، به تمامى علوم و فنون و اشیاء و موجودات و ماسوى اللَّه تعالى و فعلیت علم اوست نه به نحو شأنیت، زیرا شأنیت، نسبت به تمامى موجودات یک‏سان است و اختصاص به امام ندارد.

(طباطبایی، سید محمد حسین، (1387)،  مجموعه رسائل علامه طباطبایى، ج2: 229)‏

 

 

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری اسوه تقوا و معرفت، سالک الی الله در اصفهان دار فانی را وداع گفت.

آیت‌الله شوشتری ۱۹ آبان ۱۳۲۵ هجری خورشیدی، مصادف با ذی‌الحجه ۱۳۶۵ قمری در شهر قوچان زاده شد.وی در سال ۱۳۳۹ تحصیلات طلبگی را در مدرسه نواب مشهد آغاز کرد. تحصیلات عالی خود را در قم نزد سید محمدحسین طباطبایی، سید رضا بهاءالدینی و محمدتقی بهجت ادامه داد. ایشان به جز فقه در زمینه‌های عرفان، اخلاق، ادیان، مذاهب و طرائق نیز مطالعه و تحقیق دارد. وی امام جمعه دورود لرستان، شاهین‌شهر اصفهان و استاد حوزه علمیه اصفهان بوده‌است.آیت‌الله شوشتری برادر اسماعیل شوشتری وزیر سابق دادگستری است.

استادان وی، مجتبی قزوینی، سید ابوالحسن حافظیان، حجت هاشمی موسوی، محمدتقی بهجت، سید رضا بهاءالدینی، سید حسین یعقوبی قائنی، حسن حسن‌زاده آملی (در درس منظومه و اشارات)، عبدالکریم حامد، محمداسماعیل دولابی و سید محمدحسین طباطبایی بودند.وی همچنین از اساتید و بزرگان معنوی محمد ناصری (اصفهانی) - سعادت پرور - معلم دامغانی - جعفرآقا مجتهدی - سید محمدحسین حسینی طهرانی - سید احمد نجفی (داماد شیخ عباس قوچانی هاتف، وصی قاضی) - شیخ عباس هاتف قوچانی - ذبیح‌الله قوچانی- سید هاشم رضوی هندی- حسن مصطفوی - بانو مجتهده اصفهانی - محیی‌الدین حائری شیرازی - حسین شفیعی - علی مقدادی (یگانه فرزند وصی عارف حسنعلی نخودکی اصفهانی) بهره‌هایی برده‌ است.

نظر دین به مساله عرفان نفس نظر استقلالى نیست، بلکه نظر آلى و طریقى است، زیرا معلوم است که ذائقه دین راضى نیست به اینکه مردم به امرى سرگرم باشند که هیچ مربوط به معرفت پروردگار و عبادت او نباشد، دین که لحن گفتارش این است که:

" إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ - در نظر خدا دین عبارتست از تسلیم" و یا این که مى‏ فرماید:" لا یَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ- خدا کفر را براى بندگان خود نمى ‏پسندد" چطور ممکن است راضى شود مردم عبادت و معرفت خدا را کنار گذاشته و تنها و تنها به عرفان نفس بپردازند؟! پس معلوم مى ‏شود عرفان هم انگیزه اصلیش همان دین فطرى بوده، و گرنه خودش بخودى خود چیزى نیست که از فطرت سرچشمه گرفته باشد، و فطرت انسانى انسانها را به آن دعوت کرده باشد، تا اینکه گفته شود شاخ و برگهایش هم به اصل واحدى که همان دین فطرى باشد منتهى مى ‏شود.