وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمید حنائی نژاد» ثبت شده است

🔶 صدای ناله‌ی مظلوم برخواست 
اگر خاموش بنشینی گناه است

👤 سخنران: دکتر حمید حنائی نژاد
(استاد دانشگاه، نویسنده و فعال فرهنگی) 

🔷 همراه با قرائت دعای کمیل 

📆 زمان: پنجشنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۴
🕣 از نماز مغرب و عشا

📍مکان: شبستان اصلی مسجد سید اصفهان

(شرکت برای عموم خواهران و برادران آزاد است)

#فلسطین_تنها_نیست #مسجد_سید_اصفهان
┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد
🆔 ایتا

توجّه به حضور خداوند در زندگی، به انسان دلگرمى مى‌دهد و ما را در برابر سختی‌ها مقاوم مى‌کند!

☑️ خدا در سوره‌ی هود (آیه‌ی ۳۷) به جناب نوح در مورد ساختن کشتی در حضور و مشاهده‌ی خدا، دستور داده است! و نوحِ نبی نیز طبق دستور خدا، وسایل نجاری را برداشته و شروع می‌کند به ساختنِ کشتی! و چه کار سختی!، حالا مردم بر او می‌گذرند و او را مسخره می کنند، می‌خندند و می‌گویند: نوح را ببینید آمده وسط بیابان و دارد کشتی می‌سازد!!. اما نوح چون در مقابل دیدگان و محضر الهی خود را احساس می‌کند، تمامی سختی‌ها برایش آسان می‌شود ... بالاخره کشتی را می‌سازد و با آن، جانِ اهل ایمان را نجات می‌دهد … و سال‌ها گذشت و گذشت و حسین (ع) وارثِ نوح قدم به سخت‌ترین میدان زندگی گذاشت، او نیز وارثِ نوح است و باید خود را در مقابل دیدگان و محضر پروردگارش ببیند و می‌بیند و برای خود، اولاد و یاران پاکش و امروزِ من و شما و فردای آیندگان کشتی نجات را در سرزمین مقدس کربلا می‌سازد و اکنون نوبت ماست. اگر تا به امروز و به هر دلیلی کشتی‌ نجاتی برای خود، خانواده و جامعه‌مان نساخته‌ایم و یا در برابر سختی‌های زندگی، خدا را نیافته‌ایم! و دائما رنجیده و رنجانیده‌ایم! امروز را غنیمت بدانیم و با الگوگیری از نوح و وارثان نوح تا عمرمان باقی است، در محضر خدا  دست به کار شویم. آری اِی که از دستت می‌رسد کاری بکن. 
و من الله التوفیق
✍️ حمید حنائی نژاد

 

🔷همه دعوتیم به مهمانی🔷

در آستانه‌ی بزرگترین مهمانی قرار داریم، در این مهمانی تمام نَفَس‌هایی که ما می‌کشیم تسبیح و ذکر است. حتی اگر خوابیدیم، خوابمان هم عبادت است. در این ضیافت باشکوه، همه‌ی شیاطین در غل و زنجیرند و به ما هرگز آسیبی وارد نمی‌کنند، مگر اینکه خودمان زنجیرشان را باز کنیم و کلید بازکردن قفل و زنجیرشان، گناه و معصیت و فراموشی یاد خداست!
نکته‌ی دیگر اینکه ملائکه‌ی رحمت، در ماه مبارک رمضان که سرتاسرش مهمانی است، کاملا مواظب و مراقبمان هستند. پس باید با توجه به خدا، احسان و نیکوکاری، ما نیز از حضورشان مراقبت کنیم و قدر و قیمت این حضور سرتاسر مهرشان را به خوبی بدانیم! عزیزانی که عذر شرعی ندارند و می‌توانند روزه بگیرند خوشا به حالشان، آنهائی هم که معذورند و توان روزه گرفتن را ندارند با یاد‌خدا و گفتن اذکار و افطاری دادن و خیرات در حد توانشان تا می‌توانند از این مهمانی استفاده کنند.
عجب ماهی، عجب ضیافتی و عجب صاحبخانه‌ای که فرموده روزه مال اوست و خودش هم پاداش روزه‌های ماست! این یک پاداشی بسیار با عظمت است که خود خدا اجر این روزه‌های من و شماست! پاداشی که به ازای هیچ عبادتی مقرّر نشده و گویای این است که روزه ما را به مقام عبودیت می‌رساند!
در ادامه‌ی این عبودیت و بندگی عاشقانه، کسب مقام والای روحانی «تَبَتُّل» است، یعنی انقطاع و قطع امید از مردم و تنها امید داشتن به الله! و توکل کردن به او! و ثمره این امید و توکل به خدا سلطنت خدا بر قلوب تمام مهمانان عزیز این ماه است.
✍️ حمید حنائی نژاد
11 اسفند 1403 برابر با آخر شعبان 1446

نظام طبقاتی هند (کاست)

(کاست (Caste)، مشتق از اصطلاح پرتقالى 'کاستا' (Casta) به معناى نژاد، تبار و اصل است که براى اولین بار در قرن شانزدهم در مورد نظام موجود جامعه‌ی هند به‌کار رفته است)

آریان‌ها ابتدا مردمی بانشاط و امیدوار بودند و این حالات آنها در میان اوراد ودایی آشکار است ولی حدود 500 سال قبل از میلاد که نظام طبقاتی هند (کاست) به چهار صنف زیر در جوامع آنها شکل گرفت و عقایدی مانند تناسخ (سمساره) و کارما (علت و معلول) در میانشان رسوخ پیدا کرد کم کم اندیشه انکار نفس و ترک دنیا و مبانی فلسفه و عرفان در آنها بوجود آمد و شاید انتقال زندگی از صحرا و بیابان به سرزمین گرم و مرطوب و آب و هوای مهیج اعصاب آهسته آهسته میل به منزوی شدن و گمنامی را در آنان ایجاد نمود و آن زور و نیروی بدنی رو به کاهش رفت. (ر.ک: ناس، جان، تاریخ ادیان: 177).

* در کتاب مقدس هندى عهد باستان چنین تصور شده که چهار کاست اصلى از: دهان، بازوها، ران‌ها و پاهاى 'برهما' (Brahma)، خلق شده است.

برهمنان یا روحانیون

رجال و روحانیون دینى که والاترین مقام را داشتند و از دهان برهما خلق شده و انتظام و اداره جامعه به‌دست آنها است. در اواخر قرن هفتم قبل از میلاد برهمنان صاحب قدرت شدند و امرا و حاکمان از طریق توجهات عالمان روحانی کسب نیرو می کردند و به وسیله ای ادای مناسک و تلاوت ادعیه و تقدیم قربانی از آن عالم یاری می جستند. همین امر باعث شد که روحانیون مرتبه ای بلند یافتند به گونه ای که نفوذ آنها از زمین تا آسمان بسط یافت. کتاب مقدس برهمنان به جز کتاب وداها، کتاب «اوپنیشادها» است. این کتاب بزرگ ترین تفکر و اندیشه‌ی عرفانی در تاریخ هند به حساب می‌آید.

کاشاتریاها یا اشراف و امرا

نظامیان اشرافى که همان حکمرانان محلى بودند و وظیفه آنها حفظ و نظم و امنیت بود و از بازوهاى برهما به‌وجود آمده‌اند.

ویاسیاها

تجار و کشاورزان‌که از ران‌هاى برهما خلق شده‌اند.

شودره‌ها یا سودراها

فروترین مقام را داشتند و در خدمت سایر کاست‌ها بودند و از پاهاى برهما به‌وجود آمده‌اند.

* نجس‌ها (Untouchables) خارج از این طبقات بودند!

ناپاکان یا نجس‌ها که پست‌ترین مرتبه اجتماعى را دارا بودند. اینها خارج از کاست (Out Caste) به‌حساب مى‌آمدند که از همه‌ی حقوق اجتماعى محروم بودند و آنان را نجس مى‌دانستند. این گروه که اکثراً از اعقاب بومیان سرزمین هند بودند، عموماً به‌صورت حاشیه‌اى و در شرایط بسیار رقت‌آورى همچون کرم زباله به‌سر مى‌برند و پیوسته با یکدیگر در نزاع هستند. باید دانست که عده‌ی آنها را در حدود ۴۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده‌اند و به ۲۸۰ دسته تقسیم مى‌شوند.

 

هر کس رجوع کند به معارفى که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف مبدأ و معاد با معارفى که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامى و عرفاء شامخ این ملت است، درست تصدیق مى ‏کند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبىّ ختمى و اهل بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلا [گرم شدن] نموده ‏اند.

آن وقت مى‏ فهمد که حکمت و عرفان‏ اسلامى‏ از یونان و یونانیّین نیست، بلکه اصلا شباهت به آن ندارد.

بلى، بعضى از حکماى اسلام به منوال حکمت یونانى مشى نموده، مثل شیخ الرّئیس، ولى حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفة الرّبوبیّة و مبدأ و معاد رونقى ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشى از براى آن نیست.

(امام خمینی، سید روح الله، (1378)،  آداب الصلاة: 304)

 

«بسمه تعالی»

مقاله علمی - پژوهشی «نسبت اراده حق تعالی و اختیار انسان‌ها از دیدگاه صدرالدین قونوی»

این مقاله با کد MAZAHEB-1906-1854 نوشته حمید حنائی نژاد در نشریه علمی - پژوهشی «پژوهشنامه مذاهب اسلامی» وابسته به دانشگاه ادیان و مذاهب قم  مورد پذیرش داوران قرار گرفته و چاپ شده است.

 

مقاله را در Magiran  و noormags مطالعه کنید

بر عید غدیر عید اکبر صلوات

برچهره‌ی نورانی حیدر صلوات

بر فاطمه این عید هزاران تبریک

بر یک یک اهلبیت کوثر صلوات

عیدتان مبارک 

امام جواد علیه السلام: کسی که به خاطر پیروی از دلخواه تو ، راه درست را بر تو پنهان دارد ، بی گمان با تو دشمنی کرده است.

اعلام الدین: 309

امام صادق (ع) در بیان عارفان مسلمان از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. در میان تذکره نویسان عطار از جمله کسانی است که به دلیل عظمت مقام عرفانی آن بزرگوار کتاب تذکرة الاولیای خود را با وصف امام ششم شیعیان حضرت امام صادق(ع) شروع نموده است.

عطار نیشابوری عارف مشهور به جهت اهمیت موضوع شناخت ولی خدا و انسان کامل که خلیفه حق تعالی در میان بندگانش است در آغاز کتاب تذکرة الاولیا امام صادق (ع) را با تعابیری مانند  سلطان ملّت مصطفوى، برهان حجّت نبوى، عالم صدّیق، عالم تحقیق، میوه دل اولیا، گوشه جگر انبیا، ناقل على، وارث نبى، عارف عاشق(عطار نیشابوری، تذکرة الأولیاء، 1905م، القسم الاول، ص 10) توصیف نموده و سپس به نقل تعدادی از حکایات زیبا و خواندنی از ایشان پرداخته است که برخی از آنها را می خوانید. وی معتقد است عجب مى‏دارم از آن قوم که‏ ایشان را خیال بندد [که اهل سنّت و جماعت را با اهل بیت چیزى در راه است یعنی اختلاف است]. که اهل سنّت و جماعت اهل بیت‏ اند به حقیقت. و من آن نمی‌دانم که کسى در خیال باطل مانده است. آن مى‏دانم که هر که به محمّد- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- ایمان دارد و به فرزندان و یارانش ایمان ندارد، او به محمّد- علیه الصلاة و السّلام- ایمان ندارد.(همان، ص 13).

حکایاتی خواندنی در وصف حضرت امام جعفر صادق (ع) از تذکرة الولیاء عطار

نقل است که صادق (ع) را گفتند: «همه هنرها دارى: زهادت و کرم باطن، و قرّة العین خاندانى، و لیکن بس متکبّرى». گفت: «من متکبر نیم. لکن کبر کبریائى است، که من چون از سر کبر خود برخاستم، کبریائى او بیامد و به جاى کبر من بنشست. به کبر خود، کبر نشاید کرد، اما به کبریائى او کبر شاید کرد». نقل است که صادق از ابوحنیفه پرسید که: «عاقل کى است؟». گفت: «آن که تمییز کند میان خیر و شرّ». صادق گفت: «بهایم نیز تمییز توانند کرد، میان آن که او را بزنند یا او را علف دهند». ابو حنیفه گفت: «به نزدیک تو عاقل کى است؟» گفت: «آن که تمییز کند میان دو خیر و دو شر. تا از دو خیر، خیر الخیرین اختیار کند و از دو شر، خیر الشّرین برگزیند». نقل است که همیانى زر از کسى برده بودند. آن‏کس در صادق آویخت که: «تو برده‏ اى»- و او را نشناخت- صادق گفت: «چند بود؟». گفت: «هزار دینار». او را به خانه برد و هزار دینار به وى داد. بعد از آن، آن مرد زر خود بازیافت و زر صادق بازپس آورد و گفت: «غلط کرده بودم». صادق گفت: «ما هر چه دادیم بازنگیریم». بعد از آن، از کسى پرسید که: «او کى است؟». گفتند: «جعفر صادق». آن مرد خجل بازگردید.(همان، ص 13).

شخصی پیش امام صادق (ع) آمد و گفت: «خدا را به من نشان بده!»

نقل است که یکى پیش صادق آمد و گفت: «خداى را به من نماى». گفت: «آخر نشنیده‏ اى که موسى را گفتند: لن ترانى؟» گفت: «آرى. امّا این ملّت محمّد است که یکى فریاد مى‏کند که: رأى قلبى ربّى. و دیگرى نعره مى‏زند که: لم اعبد ربّا لم اره». صادق گفت: «او را ببندید و در دجله اندازید». او را ببستند و در دجله انداختند. آب او را فروبرد. بازبرانداخت. گفت: «یا ابن رسول اللّه الغیاث، الغیاث». صادق گفت: «اى آب! فروبرش». فروبرد. باز برآورد. گفت: «یا ابن رسول اللّه! الغیاث، الغیاث». صادق دگر بار گفت: «اى آب! فروبرش». همچنین فرومى‏برد و برمى‏ آورد، چندین کرّت. چون امید از خلایق به یک‏بارگى منقطع گردانید، این نوبت گفت: «یا الهى! الغیاث، الغیاث». صادق گفت: «او را برآرید». برآوردند و ساعتى بگذاشتند تا باز قرار آمد. پس گفتند: «خداى را دیدى؟». گفت: «تا دست در غیرى مى‏زدم، در حجاب مى ‏بودم. چون به کلّى پناه بدو بردم و مضطر شدم، روزنه‏ یى در درون دلم گشاده شد. آنجا فرونگرستم. آنچه مى‏جستم بدیدم و تا اضطرار نبود آن نبود، که امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه». صادق گفت: «تا صادق مى‏گفتى، کاذب بودى، اکنون روزنه را نگاه دار که جهان خداى- عزّ و جلّ- بدانجا فروست. و هر که گوید که خداى- عزّ و جلّ- بر چیزست، یا در چیزست و از چیزست، او کافر بود».(همان، صص 14-15).

مطیع با عُجب، گنهکار است و گنهکار با عُذر، مطیع است!

و گفت: «هر آن معصیت که اوّل آن ترس بود و آخر آن عذر، بنده را به حق رساند و هر آن طاعت که اوّل آن امن بود و آخر آن عُجب، بنده را از حق- تعالى- دور گرداند. مطیع با عجب، عاصى است و عاصى با عذر، مطیع». و از وى پرسیدند که «درویش صابر فاضل‏تر یا توانگر شاکر؟». گفت: «درویش صابر، که توانگر را دل به کیسه بود و درویش [را] با خدا». و گفت: «عبادت جز به توبه راست نیاید، که حق- تعالى- توبت مقدّم گردانید بر عبادت، کما قال: التائبون العابدون». و گفت: «ذکر توبه، در وقت ذکر حق- تعالى- غافل ماندن است از ذکر. و خداى- تعالى- [را] یاد کردن به حقیقت، آن بود که فراموش کند در جنب خداى، جمله اشیاء را. به جهت آن که خداى- تعالى- او را عوض بود از جمله اشیاء».(همان، ص 15).

هر که مجاهده کند با نفس براى نفس، برسد به کرامات. و هر که مجاهده کند با نفس براى خداوند، برسد به‏ خداوند

و گفت: «مؤمن آن است که ایستاده است با نفس خویش، و عارف آنست که ایستاده است با خداوند خویش». و گفت: «هر که مجاهده کند با نفس براى نفس، برسد به کرامات. و هر که مجاهده کند با نفس براى خداوند، برسد به‏ خداوند». و گفت: «الهام از اوصاف مقبولان است و استدلال ساختن که بى‏ الهام بود، از علامت راندگان است». و گفت: «مکر خداى- عزّ و جلّ- در بنده نهان‏تر است از رفتن مورچه، در سنگ سیاه، به شب تاریک». و گفت: «عشق، جنون الهى است. نه مذموم است و نه محمود».«از صحبت پنج کس حذر کنید: یکى از دروغ‏گوى، که همیشه با وى در غرور باشى. دوّم از احمق، که آن وقت که سود تو خواهد، زیان تو بود و نداند. سیّوم بخیل، که بهترین وقتى از تو ببرد. چهارم بددل، که در وقت حاجت‏ تو را ضایع کند. پنجم فاسق که تو را به یک لقمه بفروشد. و به کمتر لقمه ‏یى طمع کند»و گفت: «سرّ معاینه مرا آنگاه مسلّم شد، که رقم دیوانگى بر من کشیدند». و گفت: «از نیکبختى مرد است، که خصم او خردمند است». و گفت: «از صحبت پنج کس حذر کنید: یکى از دروغ‏گوى، که همیشه با وى در غرور باشى. دوّم از احمق، که آن وقت که سود تو خواهد، زیان تو بود و نداند. سیّوم بخیل، که بهترین وقتى از تو ببرد. چهارم بددل، که در وقت حاجت‏ تو را ضایع کند. پنجم فاسق که تو را به یک لقمه بفروشد. و به کمتر لقمه ‏یى طمع کند».(همان، صص 15-16).

حق تعالى را در دنیا بهشتى است و دوزخى: بهشت عافیت است و دوزخ بلاست

گفت: «حق تعالى- را در دنیا بهشتى است و دوزخى: بهشت عافیت است و دوزخ بلاست. عافیت آن است که کار خود به خداى- عزّ و جلّ- بازگذارى، و دوزخ آن است که کار خداى با نفس خویش گذارى».(همان، ص 16).
پی نوشت:
عطار نیشابوری، تذکرة الأولیاء، هلند، لیدن، مطبعه لیدن، چاپ اول،1905م.

با سلام و عرض ادب و خوش آمد گویی خدمت بازدیدکنندگان محترم

مطالب منتشر شده در این وبلاگ شامل آثار و اندیشه‌های محققان و پژوهشگران حوزه‌های معارف اسلامی، علوم انسانی و همچنین مجموعه‌ مقالات و یادداشت‌های دکتر حمید حنائی نژاد است که در معرض دید محققان، پژوهشگران و علاقه‌مندان گرامی قرار می‌گیرد. لازم به ذکر است استفاده از محتوای این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.

🆔 ایتا  (دکتر حمید حنائی نژاد)