وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

زمینه ظهور

در جریان تاریخ سیر مذهب هندوئیسم دو فرقه‌ی مبتدع به ظهور رسیدند که به مسئله غامض زندگانی هندوان یعنی نجات از قانون کارما و رهایی از چرخه سمسار یعنی چرخه‌ای که تولدها و موج‌های پیاپی داشت و بر روح هندوها فشار می‌آورد ظاهر شدند یکی از آن دو فرقه جینیزم و دیگری فرقه بودیسم بود. بودیسم یا همان فرقه‌ی بودایی در سراسر هندوستان وسعت یافت و به خارج از هند، جزیره سیلان (سری لانکا)، خاک برمه (کشور میانمار که در جنوب شرق آسیاست)، کمبودیا (کامبوج که در جنوب شرق آسیاست)، ممالک پهناور شمال مانند چین و کره و ژاپن و تبت و مغولستان انتشار زیادی یافت و برای مشکلات و مهمات زندگی این اقوام راه‌حل و پاسخ‌های رضایت‌بخش ارائه نمود تا جایی‌که برای احتیاجات و نیازمندی‌های بشر وضع شد به عبارت دیگر افزون از دوهزار سال مذهب هندوئیسم در تحت تأثیر دو فرقه جینیسم و بودیسم قرار گرفت و علت آن‌که مردم هند در آغاز نسبت ‌به بودیسم استقبال زیادی کردند همانا استحکام مبانی اخلاقی و روشنی و وضوح و اصول دینی آن‌ها بود در سوالات حیرت‌انگیز هندوها که مشکل حیات را برای آن‌ها به‌صورت دردی رنج‌آور درآورده بود بودیسم و جینیزم هر دو جواب‌های صریح و معلوم بیان می‌کردند و طریقه نجات و راه رهایی را به‌خوبی معلوم می‌نمودند مذهب بودیسم و جینیزم در واقع وقتی‌که ابداع شد واکنشی برعلیه مبادی و افکار منتشرشده برهمنان می‌نمود. در آن زمان یعنی در قرن ششم قبل‌از میلاد سازمان طبقاتی کاست درحال تشکیل و تکوین بود، در آن هنگام که طبقه روحانیون یعنی همان برهمنان مدعی برتری و تفوق اجتماعی بر دیگر طبقات و اصناف اخلاق بودند بسیاری در طبقه امرا و ثروتمندان تسلیم آنان نشده بودند و در برابر ایشان مقاومت می‌ورزیدند و عقایدشان را در مقابل آن‌ها ابراز می‌داشتند و علت اصلی این فشارها این بود که برهمنان می‌گفتند هیچ‌کس به‌جز افراد سلسله برهمنان نمی‌تواند ادوار تکامل روحانی را طی کرده و به نیروانا برسد!. از طرفی برهمنان اعتقاد زیادی به عالم جسم و جسمانیت نداشتند؛ لذا بعضی از صاحبان افکار دقیق بر خلاف عقیده آن‌ها برخاستند و برای عالم جسم و جسمانیت حقیقت و واقعیتی قائل گشته‌اند. (ر.ک: تاریخ ادیان جان ناس: 182-180).

بودا و داستان زندگی او

-بودا به معنی بیدار.

-لقب گوتماشاکیه مونی بنیانگذار مکتب اصلاحی بودیسم.

-فرزند پادشاه شهر کاپیلا وَستو در شمال هند در حدود سال 563 ق.م به دنیا آمد.

-بعد از ازدواج با دخترعمویش یشودهرا دارای پسری به نام راهولا شد و در 29 سالگی شبانه از کاخ گریخت و تحت ارشاد آلارا قرار گرفت و زندگی راهبان را برگزید.

-پس از 6 سال ریاضت های سخت در جنگل‌ها سرانجام وقتی دید با ریاضت به حقیقت نرسیده ناامید شد و ریاضت را کنار گذاشته و به تفکر و مراقبت معنوی روی آورد.

-جهاد اکبر او 6 سال طول کشید و بعد از اینکه 7 هفته زیر درختی که بعدا درخت بیداری نام گرفت با شیطان (مارا) مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت رسید و بودای مشهور کنونی شد.

-40 سال مسافرت فراوان آئین خود را در هند تبلیغ کرد. و به اصلاح افراد خصوصا پسرعمویش آننده مشغول شد.

-سرالنجام در 80 سالگی حدود سال 483 ق.م به نیروانه پیوست.

-نقل داستان بودا به زبان عربی به داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.

آرَنیَکه‌ها (از متون دینی هند)

آرنیکه‌ها حدود سال ۷۰۰ق‌م در هند تصنیف شده‌اند و حاوی تأملات فلسفی و آگاهی‌هایی دربارۀ آدابی سری هستند که باید به وسیلۀ افراد معینی‌ انجام گیرد. این متون برای کسانی تدوین شده است که تشرف یافته‌اند، یعنی برای گوشه ‌نشین‌هایی که در جنگل‌ها عزلت می‌گزیدند و دیگر در مناسک قربانی شرکت نمی‌کردند، یا شاگردانی که در خلوت جنگل دور از آبادی از معلمشان درس می‌گرفتند. نقش آرنیکه‌ها ارائۀ توضیحات رمزی از معانی تمثیلی آیین‌های عبادی، و بحث دربارۀ معنای باطنی قربانی است که از مراقبه حاصل می‌شود و با اجرای عملی و ظاهری قربانی کردن متعارض است.

اوپانیشادها

* «اوپانیشادها» بخش آخر «وداها» است که آن را «ودانتا» یا «پایان ودا» خوانده‌اند. (ر.ک: اعظم لطفی، فرزانه، اوپانیشادها، منشأ تجلیات معنوی هند، هنر و تمدن شرق » پاییز 1392 - شماره 1: 17- 24 )

** در تقسیم‌بندی آثار مقدس کیش هندو اوپانیشادها را جزو نوشته‌های الحاقی «آرنیکه‌ها» می‌دانند. (همان)

*** سرایندگان اوپانیشادها بنابر سنن هندوان، فرزانگان و شنوندگان احکام حق بودند که در قعر و انبوه جنگل‌های بکر هندوستان خلوت می‌گزیدند و به خویشتن‌کاوی می‌پرداختند. آنها تجارب معنوی را [که از مبدأ فیض ایزدی] بدان‌ها الهام می‌شد و با علم حضوری و اشراق در وجودشان شریان می‌یافت به سیاق وحدت وجود ابراز می‌داشتند و به لباس جملات مرموز می‌آراستند و در قالب افکار ترکیبی و فشرده می‌ریختند. دوران جنگل‌نشینی که با رساله‌های «آرانیاکاها» آغاز شد به اوپانیشادها انجامید که می‌توان از آن به تعبیری به دوران آموزش و پرورش در انبوه جنگل یاد کرد. (همان)

**** براساس نظریه «ماکس مولر»، اوپانیشادها تعلیمات شفاهی است که مرشدان به مریدان نزدیک خود می‌دادند. باید دریافت که اکثر مکاتب مهم نظری در هندوستان و حتی بودیسم از اوپانیشاد سرچشمه گرفته است. (همان)

***** در دوران «اوپانیشادها»، توجه به درک و فهم اتحاد «آتمن» (خویشتنِ خویش) با «برهمن» (حقیقت مطلق) بالا گرفت. آنان می‌گفتند: وقتی تمام ظواهر و مشخصات فردی و اختصاصی خود را کنار بگذاریم، همه آدمیان را دارای خودِ مشترکی می‌یابیم که همان حقیقت مطلق است. (ر.ک: حسینی، سید اکبر، حقیقت غایی در آیین هندو، معرفت 1386 شماره 121)

ادبیات هندوئیزم حماسی (مهابهارات، رامایانه و بهگودگیتا)

مهابهارات

مهابهارات اثر حماسی هندوان روایتگر جنگ پاندوان و کوروها بر سرحکومت منطقه ای به نام هستناپور است. در این جنگ که هیجده روز به طول می انجامد پاندوان برپسرعموهای خود پیروز می شوند. ارجن در میان باقی قهرمانان این کتاب از نظرگاه های متفاوت شبیه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. (ر.ک: قبادی، حسینعلی ؛ صدیقی، علی رضا، (پاییز و زمستان 1385)، مقایسه شخصیت رستم و ارجن در شاهنامه و مهابهارات، پژوهش زبان و ادبیات فارسی »، شماره 7 : 114- 103)

رامایانه

حماسه باستانی هندوستان است که تقریباً در بین سال‌های ۴۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ پس از میلاد نگاشته شده‌است. برخلاف مهاباراتا، رامایانا تنها به داستان‌های رزمی نمی‌پردازد بلکه در میان داستان‌ها، به آموزه‌های دانشمندان و حکیمان هندی و دیدگاه‌های فلسفی و دینی می‌پردازد. مهمترین شخصیت‌های این حماسه عبارتند از: راما، سیتا، هانومان، لاکشمانا و بهاراتا. رامایانا که از حیث اهمیت احترام و ارزش همپایه مهاباراتا است حاوی ۹۶٬۰۰۰ بیت (شلوکا) می‌باشد و از مهاباراتا به مراتب کوتاه‌تر است. انسان آرمانی در حماسه های اقوام کهن ، در وجود قهرمانان حماسه ها متجلی می شود، برخی ویژگی ها مانند وفاداری در انسان آرمانی رامایانه برجسته تر به چشم می آید، حال آن که فرهمندی ویژگی خاص انسان آرمانی شاهنامه است . (ر. ک: جعفری، مریم ؛ محمودی، ابوالفضل، انسان آرمانی در رامایانه و شاهنامه، پژوهشنامه ادیان » پاییز و زمستان 1392 - شماره 14: 1 - 25)

بهگودگیتا

منظومه‌ی «بهگودگیتا» از آثار برجسته‌ مکتب هندویی و مربوط به قبل از میلاد مسیح، از بهکتی (معادل عشق الهی در عرفان اسلامی) سخن گفته‌ و روش «بهکتی» یا آیین پرستش عاشقانه را برای نیل به رستگاری و وصال حق بر دیگر راه‌ها یعنی علم و عمل به عنوان آسان‌ترین راه، ترجیح می‌دهد. (ر.ک: فتح الهی، علی ؛ رحمانی، محمد، مفهوم «بهکتی» در منظومۀ بهگودگیتا در مقایسه با نظریۀ عشق عرفانی در سوانح العشاق احمد غزالی، مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی » بهار و تابستان 1400 - شماره 8: 92 - 117 )

مقاصد اربعه مباح در زندگی (کاما، ارتا، دهارما و موکشه)

کاما

کاما مربوط به زندگانی عاطفی و امیال و آرزوهای انسانی است. اگر انسان از حیات عاطفی ممنوع و محروم گردد، شکار یک نوع امساک باطنی می‌شود و در فشار مداوم یک رنج اخلاقی قرار می‌گیرد و در برابر واکنشی که ممکنست از این حال ناشی گردد محتملست گرفتار خلسه و جذبه‌ی شدیدی شود که صحت و سلامت او را به خطر اندازد. (ر.ک: سروپالی راداکریشنان، رضازاده شفق، صادق چهار هدف زندگی هندوئی)

آرتا

مربوطست به دارایی و رفاه مادی. در هند هیچگاه یک مرام ملی برای فقر و محرومیت وجود نداشته. حیات روحانی فقط در جامعه‌هایی امکان دارد که تا اندازه‌ای از بیچارگی و زبونی آزاد باشند. زندگانیهایی که محدود و قحط زده باشد نمی‌تواند دیانتی گردد مگر به شکل خیلی مختصر. آزادی فردی با عدم تأمین اقتصادی جور نمی‌آید. (همان)

دهارما

درمه به‌واسطه‌ی اصول اخلاقی فعالیت‌های گوناگون زندگی را تحت نظام و تناسب می‌آورد. اگر به آیین اخلاقی درمه کار نبندد نتیجه مطلوب نخواهد گرفت. بیت معروفی در (مهابهاراته) چنین گوید: من دست‌ها را بلند کرده فریاد می‌کنم ولی کسی توجه نمی‌کند. سود و لذت از حق پرستی (درمه) می‌آید. چرا حق پرست نیستند؟» دستور درمه به ما می‌گوید با اینکه زندگی، در اولین مرحله برای خوشی خود ماست ولی، بیشتر برای جامعه و از آن مهمتر برای نفس جهانی هستیم که در نهاد همه ماها موجود است. (همان)

موکشه

موکشه یا آزادی روحانی عبارتست از جستجوی نفس حقیقی و زندگانی در آن و بهره مندی از آن و با استفاده از نیروی خود آن تعیین و امکانات باطنی و ظاهری آن و نهادن بنیان زندگی براساس حقیقت روح. ریشه‌ی تمام اضطرابات که انسان به حکم روحیه‌ی خود گرفتار آنست نتیجه‌ی محجوب ماندن از نفس واقعی و توقف در نفس ظاهری و اشتباه آن با واقع است. (همان)

سمساره یا تناسخ

بسیاری از انسان‌ها به بازگشت روح پس از مرگ معتقد هستند، اما در اینکه روح چه زمانی و به چه جسمی برمی‌گردد، اختلاف دارند. تناسخ در بستر هندوئیزم و معاد در بستر اسلام دو باور پویا در این زمینه هستند. بر اساس تناسخ، روح انسان در چرخه‌ی‌ مرگ‌ها و تولدهای مکرر دنیایی گرفتار است تا وقتی که به حقیقت مطلق بپیوندد، اما براساس معاد روح انسان پس از مرگ به عالم برزخ می‌رود و در نشئه‌ی آخرت به بدن خاکی احیا شده‌اش بازمی‌گردد. در مقایسه دلایل تناسخ و معاد مشخص می‌شود که قدمت دلیل نقلی تناسخ به ابتدای هندوئیزم نمی‌رسد. دلیل عقلی آن خالی از اشکالات اساسی نیست. شهود عرفانی تناسخ نیز دلیل معتبری نیست. ادعای یادآوری زندگی‌های پیشین نیز با کریپتومنسیا قابل تبیین است. بنابراین، دلیل قانع‌کننده‌ای برای تناسخ وجود ندارد، اما معاد دلایل نقلی و عقلی معتبری دارد و شواهد بر احیای مردگان این باور را تقویت می‌کند. شهود پیامبر (ص) در معراج نیز دلیل دیگر حقانیت آن است. بنابراین، معاد در درجه‌ای از اعتبار است که باور تناسخ هرگز به آن نمی‌رسد. (ر.ک: حسینی، فاطمه، (پاییز و زمستان 1398)، بازگشت روح به بدن تناسخ یا معاد، کلام حکمت »، شماره 4 : 40 - 23 )

* پذیرش تناسخ یا سمساره که به آن اشاره می‌شود درد ظلم و تبعیض را در طبقات پایین هندو کم می‌کند!!).

** تناسخ بر دو قسم است: تناسخ باطل که همان سمساره است و تناسخ حق آن است که ارواح آدمیان پس از مفارقت به بدن‌های مثالی و برزخی تعلق بپذیردکه همان معاد جسمانی می‌باشد. علت عقلی باطل بودن تناسخ در فلسفه این است که بازگشت از فعلیت به قوه محال است، یعنی نفسی که به فعلیت رسیده و با یک جسم زندگی کرده و اعمال و افکاری داشته و تجربه‌هایی اندوخته، محال است که دوباره در نقطه صفر قرار بگیرد و در قالب جنینی خالی از هر تجربه، عمل و اندیشه‌ای متولد شود.

به نظر محقق قیصری، ارواح انسان‌ها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن‌های عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدن‌های برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده می‌نمودند، مثلاً به‌روشنی می‌دیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق می‌شود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو می‌کردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را به‌درستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل می‌نمودند و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن می‌زد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی می‌داد چون نمی‌توانستند به‌درستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب می‌دادند. (ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷) انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که می‌آموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشم‌های برزخی آنها گشوده شده است، می‌توانند این ساخت‌وساز و هیئت‌های حاصله را مشاهده نمایند‌ـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز می‌نماید که طلیعة معاد و قیامت است.

*** صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه (به‌ویژه دو جلد هشتم و نهم اسفار) همگام با عرفا، تحلیل‌های عمیق و دقیقی دربارة قیامت و معاد عرضه نموده است. عرفا بر اساس مبانی عرفان نظری، به‌ویژه آنچه در قوس نزول هستی و صعود هستی بیان شده، تحلیل خاصی را ارائه کرده‌اند که عمدتاً بر محتوای عودی معاد ـ که در متون دینی بدان اشاره شده است‌ـ تأکید می‌کنند و بر اساس مفهوم «رجعت و رجوع» که در آیاتی مثل «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» آمده است، کیفیت معاد را سامان می‌دهند، ‌زیرا رجعت و رجوع در محتوای خود بازگشت به آنچه در آغاز بود را حکایت می‌کند، چنانچه خدای متعال، این محتوا و این برداشت را در آیة ۲۹ سورة اعراف، تصریح کرده و می‌فرماید: «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و یا در آیة ۱۰۴ سورة انبیاء می‌فرماید: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ».

موکشه (رهایی از سمساره)

به عقیده‌ی هندوان، مقصود نهایی آدمی، آزادی از قید حیات است، و این آزادی در موکشه متجلی می‌شود. اصل موکشه در فلسفه هند به معنای نیل به رهایی و آزادی از تولدهای بی‌پایان و خروج از چرخه‌ی سمساره از طریق درک حقیقت است. (ر.ک: الیاسی، پریا، زندگی پس از مرگ و تناسخ در متون مقدس هندو)

کرمه (Karma)

کرمه قانونی است که آدم نتیجه‌ی اعمالش را در دوره‌های بازگشت مجدد خود در همین جهان می‌بیند. نیکوکاران در مرحله‌ی بعد از مردنشان زندگی خوش و بدکاران در بازگشت با بینوایی و بدبختی دست به گریبان هستند، و چه بسا به صورت حیوانات بازگشت کنند. در واقع تجربه‌ی زندگی متفاوت در دنیا در اثر کرمه و رفتاری که انسان داشته است. در واقع کیفیت هر زندگی محصول نوع زندگی‌های پیشینیان و تعیین کننده‌ی کیفیت زندگی‌های آیندگان است!؛ لذا می‌توان گفت کرمه به معنای عمل کردن است و ثمرة عملی که تحت تاثیر خواسته‌ها و غرائز انسانی انجام شود، در چرخة زندگی‌های بعدی یا در سمساره نتیجه می‌دهد. (ر.ک: بشیرپور، حبیب ؛ محمودی، ابوالفضل، (بهار 1399)، بنیان‌های اخلاق هندو: نظریه کرمه، پژوهش های اخلاقی، شماره 39 : 25 - 44).

مراحل کرمه عبارتند از:

- رسخ: حلول روح مرده در جمادات.

- فسخ: حلول روح مرده در نباتات.

- مسخ: حلول روح مرده در حیوانات.

- نسخ (تناسخ): حلول روح مرده در انسانی دیگر

سه فرقه‌ی هندوئیسم که متمایل به مسیحیت بودند:

1-سال 1828 نهضتی اصلاحی با نام برهموسماج به قصد خرافه زدایی و شرک زدایی در کلکته به‌وسیله‌ی رام موهان رُوی تأسیس شد.

2-سال 1875 نهضت آریاسماج (انجمن آریائیان) به‌وسیله‌ی دایاننده سرسوتی به قصد بازگشت به هندوئیسم قدیم و بازگشت به وده‌ها تأسیس شد.

اهم اهداف نهضت آریاسماج (انجمن آریائیان) عبارتند از:

1. احیای تعالیم وده‌ها. 2. اهمیت قربانی کردن. 3. با نفی پرستش بت‌ها و خدایان متعدد هندوئی دین وده‌ای را باید زنده کرد. 4. تأکید بر یکتا پرستی و دوری از شرک و خرافه. 5. خدمات اجتماعی و فرهنگ نیکوکاری به هم‌نوعان. 6. اختیار در انتخاب دین و اعتقاد به رستگاری همه‌ی دینداران. 7. نفی تبعیض طبقاتی. 8. ریشه کن کردن جهل با ترغیب به تحصیل خصوصا علوم جدید غربی. 9. لغو ازدواج کودکان در سنین پائین. 10. ازدواج موقت راه حل مشکل بیوه‌زنان.

3-مکتب اصلاحی راماکریشنا که مبنی بر وحدت ادیان بود.

راماکریشنا با توضیح دو نظریه توحیدی و وحدت وجودی، نه تنها به تجربه های حیات عرفانی دست یافت، بلکه توانست جنبه های حیات دینی-اجتماعی مردم را بر مبنای اعتقاد به جوهریت واحد ادیان (وحدت ادیان) و حقیقت یگانه (خدا) تفسیری جدید نماید تا جایی که تنها راه آرامش بشر را عشق الهی و محبت عاشقانه به انسان ها می دانست که پس از او شاگردانش مبانی فکری او را در باره خداشناسی، انسان، جهان و جامعه گسترش داد. (ر.ک: آبسالان، محبعلی؛  توسلی، محمدمهدی؛ شهابی، محسن، (زمستان 1396)، نهضت اصلاحی راماکریشنا و شاگردش ویوکاندا در هند، مطالعات شبه قاره سال نهم، شماره 33: 9-28).

سید بن طاوس در کتاب «اقبال» از جزء دوم تاریخ نیشابورى روایتى نقل مى ‏کند که:

چون ماه‏ مبارک‏ رمضان‏ فرا مى‏ رسید، رنگ رخسار رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله تغییر مى ‏کرد، و نماز خواندنش زیاد مى ‏شد، و در دعا و درخواست از حق تعالى بسیار زارى و تضرع مى ‏کرد، و از خدا ترسان بود.

(علامه طباطبایی، سید محمد حسین، (1378)، سنن النبی: 300)

 

غبارروبی مضجع منور و شریف حضرت‌ امام علی بن‌ موسی الرضا (علیهما السلام)

به نقل از خبرگزاری مهر در آستانه ماه مبارک رمضان و عید نوروز، آئین روحبخش غبارروبی مضجع منور و شریف حضرت‌ امام علی بن‌ موسی الرضا (علیهما السلام) با حضور تولیت آستان قدس رضوی و جمعی از علما و فضلا، خانواده معزز شهدا و خدام حرم مطهر رضوی روز یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ در فضایی سرشار از معنویت برگزار شد.

قربانی

* مفهوم قربانی: از نظر برخی هدیه به خدا یا موجودات برتر برای جلب رضایتشان در استجابت حوائجشان است، یا نوعی اتحاد میان انسان و خدایان است، یا غذای توتمی است، یا رابط بین جهان پست با جهان بالا است، یا نوعی جادو و ... است.

** جنس قربانی: بز، گوسفند، اسب، گاو نر و انسان (خفه کردن)!

*** مراسم: مکانی کنده شده و درون آن هیزم ریخته و آتش می‌زنند و قوچی که یا کاملا سفید و یا کاملا سیاه بوده و سه ساله و سالم است را در حالی که بدنش روغن مالی شده می‌آورند و برهمن‌ها هر کدام شروع به ضربه زدن شدید بر بدن حیوان کرده و در آخر یکی از آنان پایش را بر گلوی حیوان گذاشته و اورا خفه می‌کند بعد او را می‌خورند. (لطیف‌پور، صبا، ﻣﺮاﺳﻢ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻧﺰد ﻫﻨﺪی ـ اروﭘﺎﻳﻴﺎن، ﻫﻨﺪﻳﺎن و اﻳﺮاﻧﻴﺎن، نامه فرهنگستان، ویژه‌نامه شبه قاره: 53-77).