وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیین» ثبت شده است

نظام بودائی

در سبک و روش بودا دیرهایی به‌نام سانگ‌ها به وجود آمد که دارای قواعد و آدابی بودند این قواعد در کمال سادگی برگزار می‌شد و عبارت بود از پوشیدن جامه زرد و تراشیدن موی سر و ریش و گرفتن کاسه گدایی در دست و بالاخره در ساعت مقرر آرامش گزیدن و به مراقبه و تفکر و تکرار کلمات هات تصدیق مشغول بودن به هر بودایی همه‌روزه این سخنان را تکرار می‌کرد من به بودا متوسل می‌شوم و من به شریعت حق (دهارما) ایمان می‌آورم و در پناه سانگ‌ها آرام می‌جویم.

 یک بودایی باید ۱۰ قانون اخلاقی زیر را رعایت کند:

 ۱ اجتناب از بی جان کردن جانوران ۲ دوری کردن از تصرف در مالی که به شخص اعطا نشده است 3 پرهیز از بی عصمتی و ناپاک‌دامنی ۴ احتراز از مکر و فریب ۵ خودداری از مستی و شراب‌خواری ۶ خودداری از پرخوری و شکم‌پروری مخصوصاً هنگام بعدازظهر ۷ چشم پوشیدن از تماشای رقص و آواز طربناک و تماشای لهو و لعب ۸ دوری از استعمال زیورها و عطریات و آرایش‌ها ۹ نخفتن در بسترهای نرم ۱۰ دوری از قبول زر و سیم.

- ۴ قانون اول با ۴ قاعده از عهد و پیمان جین‌ها نیز مشترک است و می‌توان گفت که اصل میانه‌روی و اعتدال، شالوده و بنیان قواعد اخلاقی بودا است.

- هر بودایی باید به این راه و روش یقین داشته باشد و وفادار بماند و اگر برخلاف آن‌ها وقتی عملی مرتکب شود باید در حضور راهبان دیر در مجمعی که ماهی ۲ بار منعقد می‌شود به گناه خود اعتراف کند بودا.

- در ابتدا به ورود زنان در صف معتقدان و پیروانش رضایت نمی‌داد اما چون طلب زنان از حد گذشت عاقبت بودا اجازه داد که دیرهای مخصوص زنان بودایی تشکیل شود. (ر.ک: تاریخ ادیان جان ناس: 208-206).

زمینه ظهور

در جریان تاریخ سیر مذهب هندوئیسم دو فرقه‌ی مبتدع به ظهور رسیدند که به مسئله غامض زندگانی هندوان یعنی نجات از قانون کارما و رهایی از چرخه سمسار یعنی چرخه‌ای که تولدها و موج‌های پیاپی داشت و بر روح هندوها فشار می‌آورد ظاهر شدند یکی از آن دو فرقه جینیزم و دیگری فرقه بودیسم بود. بودیسم یا همان فرقه‌ی بودایی در سراسر هندوستان وسعت یافت و به خارج از هند، جزیره سیلان (سری لانکا)، خاک برمه (کشور میانمار که در جنوب شرق آسیاست)، کمبودیا (کامبوج که در جنوب شرق آسیاست)، ممالک پهناور شمال مانند چین و کره و ژاپن و تبت و مغولستان انتشار زیادی یافت و برای مشکلات و مهمات زندگی این اقوام راه‌حل و پاسخ‌های رضایت‌بخش ارائه نمود تا جایی‌که برای احتیاجات و نیازمندی‌های بشر وضع شد به عبارت دیگر افزون از دوهزار سال مذهب هندوئیسم در تحت تأثیر دو فرقه جینیسم و بودیسم قرار گرفت و علت آن‌که مردم هند در آغاز نسبت ‌به بودیسم استقبال زیادی کردند همانا استحکام مبانی اخلاقی و روشنی و وضوح و اصول دینی آن‌ها بود در سوالات حیرت‌انگیز هندوها که مشکل حیات را برای آن‌ها به‌صورت دردی رنج‌آور درآورده بود بودیسم و جینیزم هر دو جواب‌های صریح و معلوم بیان می‌کردند و طریقه نجات و راه رهایی را به‌خوبی معلوم می‌نمودند مذهب بودیسم و جینیزم در واقع وقتی‌که ابداع شد واکنشی برعلیه مبادی و افکار منتشرشده برهمنان می‌نمود. در آن زمان یعنی در قرن ششم قبل‌از میلاد سازمان طبقاتی کاست درحال تشکیل و تکوین بود، در آن هنگام که طبقه روحانیون یعنی همان برهمنان مدعی برتری و تفوق اجتماعی بر دیگر طبقات و اصناف اخلاق بودند بسیاری در طبقه امرا و ثروتمندان تسلیم آنان نشده بودند و در برابر ایشان مقاومت می‌ورزیدند و عقایدشان را در مقابل آن‌ها ابراز می‌داشتند و علت اصلی این فشارها این بود که برهمنان می‌گفتند هیچ‌کس به‌جز افراد سلسله برهمنان نمی‌تواند ادوار تکامل روحانی را طی کرده و به نیروانا برسد!. از طرفی برهمنان اعتقاد زیادی به عالم جسم و جسمانیت نداشتند؛ لذا بعضی از صاحبان افکار دقیق بر خلاف عقیده آن‌ها برخاستند و برای عالم جسم و جسمانیت حقیقت و واقعیتی قائل گشته‌اند. (ر.ک: تاریخ ادیان جان ناس: 182-180).

بودا و داستان زندگی او

-بودا به معنی بیدار.

-لقب گوتماشاکیه مونی بنیانگذار مکتب اصلاحی بودیسم.

-فرزند پادشاه شهر کاپیلا وَستو در شمال هند در حدود سال 563 ق.م به دنیا آمد.

-بعد از ازدواج با دخترعمویش یشودهرا دارای پسری به نام راهولا شد و در 29 سالگی شبانه از کاخ گریخت و تحت ارشاد آلارا قرار گرفت و زندگی راهبان را برگزید.

-پس از 6 سال ریاضت های سخت در جنگل‌ها سرانجام وقتی دید با ریاضت به حقیقت نرسیده ناامید شد و ریاضت را کنار گذاشته و به تفکر و مراقبت معنوی روی آورد.

-جهاد اکبر او 6 سال طول کشید و بعد از اینکه 7 هفته زیر درختی که بعدا درخت بیداری نام گرفت با شیطان (مارا) مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت رسید و بودای مشهور کنونی شد.

-40 سال مسافرت فراوان آئین خود را در هند تبلیغ کرد. و به اصلاح افراد خصوصا پسرعمویش آننده مشغول شد.

-سرالنجام در 80 سالگی حدود سال 483 ق.م به نیروانه پیوست.

-نقل داستان بودا به زبان عربی به داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.

سمساره یا تناسخ

بسیاری از انسان‌ها به بازگشت روح پس از مرگ معتقد هستند، اما در اینکه روح چه زمانی و به چه جسمی برمی‌گردد، اختلاف دارند. تناسخ در بستر هندوئیزم و معاد در بستر اسلام دو باور پویا در این زمینه هستند. بر اساس تناسخ، روح انسان در چرخه‌ی‌ مرگ‌ها و تولدهای مکرر دنیایی گرفتار است تا وقتی که به حقیقت مطلق بپیوندد، اما براساس معاد روح انسان پس از مرگ به عالم برزخ می‌رود و در نشئه‌ی آخرت به بدن خاکی احیا شده‌اش بازمی‌گردد. در مقایسه دلایل تناسخ و معاد مشخص می‌شود که قدمت دلیل نقلی تناسخ به ابتدای هندوئیزم نمی‌رسد. دلیل عقلی آن خالی از اشکالات اساسی نیست. شهود عرفانی تناسخ نیز دلیل معتبری نیست. ادعای یادآوری زندگی‌های پیشین نیز با کریپتومنسیا قابل تبیین است. بنابراین، دلیل قانع‌کننده‌ای برای تناسخ وجود ندارد، اما معاد دلایل نقلی و عقلی معتبری دارد و شواهد بر احیای مردگان این باور را تقویت می‌کند. شهود پیامبر (ص) در معراج نیز دلیل دیگر حقانیت آن است. بنابراین، معاد در درجه‌ای از اعتبار است که باور تناسخ هرگز به آن نمی‌رسد. (ر.ک: حسینی، فاطمه، (پاییز و زمستان 1398)، بازگشت روح به بدن تناسخ یا معاد، کلام حکمت »، شماره 4 : 40 - 23 )

* پذیرش تناسخ یا سمساره که به آن اشاره می‌شود درد ظلم و تبعیض را در طبقات پایین هندو کم می‌کند!!).

** تناسخ بر دو قسم است: تناسخ باطل که همان سمساره است و تناسخ حق آن است که ارواح آدمیان پس از مفارقت به بدن‌های مثالی و برزخی تعلق بپذیردکه همان معاد جسمانی می‌باشد. علت عقلی باطل بودن تناسخ در فلسفه این است که بازگشت از فعلیت به قوه محال است، یعنی نفسی که به فعلیت رسیده و با یک جسم زندگی کرده و اعمال و افکاری داشته و تجربه‌هایی اندوخته، محال است که دوباره در نقطه صفر قرار بگیرد و در قالب جنینی خالی از هر تجربه، عمل و اندیشه‌ای متولد شود.

به نظر محقق قیصری، ارواح انسان‌ها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن‌های عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدن‌های برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده می‌نمودند، مثلاً به‌روشنی می‌دیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق می‌شود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو می‌کردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را به‌درستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل می‌نمودند و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن می‌زد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی می‌داد چون نمی‌توانستند به‌درستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب می‌دادند. (ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷) انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که می‌آموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشم‌های برزخی آنها گشوده شده است، می‌توانند این ساخت‌وساز و هیئت‌های حاصله را مشاهده نمایند‌ـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز می‌نماید که طلیعة معاد و قیامت است.

*** صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه (به‌ویژه دو جلد هشتم و نهم اسفار) همگام با عرفا، تحلیل‌های عمیق و دقیقی دربارة قیامت و معاد عرضه نموده است. عرفا بر اساس مبانی عرفان نظری، به‌ویژه آنچه در قوس نزول هستی و صعود هستی بیان شده، تحلیل خاصی را ارائه کرده‌اند که عمدتاً بر محتوای عودی معاد ـ که در متون دینی بدان اشاره شده است‌ـ تأکید می‌کنند و بر اساس مفهوم «رجعت و رجوع» که در آیاتی مثل «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» آمده است، کیفیت معاد را سامان می‌دهند، ‌زیرا رجعت و رجوع در محتوای خود بازگشت به آنچه در آغاز بود را حکایت می‌کند، چنانچه خدای متعال، این محتوا و این برداشت را در آیة ۲۹ سورة اعراف، تصریح کرده و می‌فرماید: «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و یا در آیة ۱۰۴ سورة انبیاء می‌فرماید: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ».

موکشه (رهایی از سمساره)

به عقیده‌ی هندوان، مقصود نهایی آدمی، آزادی از قید حیات است، و این آزادی در موکشه متجلی می‌شود. اصل موکشه در فلسفه هند به معنای نیل به رهایی و آزادی از تولدهای بی‌پایان و خروج از چرخه‌ی سمساره از طریق درک حقیقت است. (ر.ک: الیاسی، پریا، زندگی پس از مرگ و تناسخ در متون مقدس هندو)

مردم هند پیش از آریائی‌ها (آریان‌ها)

* مردم هند قبل از مهاجرت آریائی‌ها کوتاه قد و سیاه چهره با موهای مجعد بودند و فرهنگ و دین مخصوص به خود (ریشه مباحث تناسخ و انتقال ارواح یا قانون کارما) را داشتند و وحشی ابتدایی نبودند، در ایران کاملا از بین رفتند ولی در هندوستان به جنوب آن رانده شده و امروزه قوم دراویدی (Dravidians) شناخته می‌شوند و به نجس‌ها (Untouchables) شهرت دارند.

** برخی از حفاری‌های باستان شناسان در هارپا در پنجاب و در خرابه‌های مُهانجودارا در ساحل رودخانه سند حکایت از آثاری تمدنی مانند صنایع و معماری و خدایان آیین هندو قبل از ورود آریائی‌ها به هند دارد.

ویژگی‌های آریان‌ها:

* پیش از 2000 سال قبل از میلاد قوم آریه (Arya) به معنای شریف از اطراف رودخانه‌ی سند (جنوب پاکستان) و از راه آسیای مرکزی به‌سوی مشرق (هندوستان فعلی) مهاجرت و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دادند.

** آریان‌ها بلند قد و سفید، زبانشان سنسکریت (San-skrita) و پنج شعبه بودند، دسته‌ی دیگر از آریان‌ها به ایران فعلی مهاجرت کرده و گروهی دیگر به اروپا رفتند و یونانی‌ها (یونان و قبرس)، سلت‌ها (در حدود سال ۷۰۰ قبل از میلاد، یک گروه از قبایل هندواروپایی کشاورزان و آهنگران ماهر و جنگ‌جوی چادرنشین بودند که در اروپای مرکزی ساکن شدند و در طول قرن چهارم ق. م به بالاترین نقطه نفوذ و استیلای خود رسیدند و از بریتانیا تا آسیای کوچک گسترش یافتند)، ژرمن‌ها (بعدها آلمان، فرانسه، انگلستان، هلند و... نامیده شدند) و اسلاوها ( از نژاد هندواروپایی اند که در شرق اروپا و بعضی از مناطق آسیا می‌زیستند. مردمان روسیه، بلاروس، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، اسلوونی، یوگسلاوی، بوسنی و هرزگوین بلغارستان و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی یا از این تبارند یا با اینان آمیخته شده‌اند، احتمال می رود اسلاوها و آریایی‌ها دارای اجداد مشترکی که حدود ۸۰۰۰ سال قبل در حوالی اکراین زندگی می کردند، باشند.) را بوجود آوردند.

*** آریان‌ها مانند هم نژادهای ایرانی باستانی خود از گیاه سوما شربت مسکر درست می‌کردند و با شیر نوشیده و آن را شراب الهی می‌نامیدند. نوشیدن آن هنگام قربانی واجب بوده و ابتدا روی چمن ریخته و به یاد خدایان جامی برای هر کدام نثار می‌کردند و سرودی به نام سوما که در کتاب ریگ ودا موجود است را زمزمه می‌کردند.

**** با سکنه‌ی بومی هند (دراویدی‌ها) مجادله و تنازع می‌کردند و قوه‌ی پندار آنها در جوشش بود و روحانیان آنها ادعیه و اوراد و سرود دینی را از باطن خود تراوش کردند و کتب مقدس هندوها از دل آن متولد گشت.