وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصوف» ثبت شده است

عرفان و تصوف‏

 یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد علم عرفان است. درباره عرفان از دو جنبه مى‏توان بحث و تحقیق کرد: یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى. عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام «عرفان» به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تألیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، برخلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفاً طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمى ‏روند. اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوّفه» یاد مى ‏شوند. عرفا و متصوفه هرچند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى ‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند و در همه فِرَق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و بهم پیوسته اجتماعى هستند. یک سلسله افکار و اندیشه‏ ها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدن‏ها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاه‏ها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مى‏ دهد. و البته همواره- خصوصاً در میان شیعه- عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند و در عین حال عمیقاً اهل سیر و سلوک عرفانى مى ‏باشند، و در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه ‏اند نه گروه هایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد کرده ‏اند. ما در این درسها که درباره کلیات علوم اسلامى بحث مى ‏کنیم، به جنبه اجتماعى و فرقه ‏اى و در حقیقت به جنبه «تصوفِ» عرفان کارى نداریم، فقط از جنبه فرهنگى وارد بحث مى‏ شویم؛ یعنى به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه‏هاى فرهنگ اسلامى نظر داریم، نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه ‏اى اجتماعى پیرو آن هستند. اگر بخواهیم از جنبه اجتماعى وارد بحث شویم ناچار باید این فرقه را از نظر علل و منشأ و از نظر نقش مثبت یا منفى، مفید یا مضرى که در جامعه اسلامى داشته است، فعل و انفعال‏ هایى که میان این فرقه و سایر فرق اسلامى رخ داده است، رنگى که به معارف اسلامى داده است، تأثیرى که در نشر اسلام در جهان داشته است، مورد بحث قرار دهیم. ما فعلًا به این مطالب کارى نداریم. بحث ما فقط درباره عرفان به عنوان یک علم و یک بخش فرهنگى است.

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است: بخش عملى و بخش نظرى. 

مقام عطار

شعر عرفانی به یک اعتبار با سنائی آغاز می‌شود و در عطار به مرحله کمال می‌رسد و اوج خود را در آثار جلال‌الدین مولوی می‌یابد. پس از این سه بزرگ، آنچه به عنوان شعر عرفانی وجود دارد (و من حافظ را در قلمرو شعر عرفانی نمی‌دانم، او عرفان است و چیز دیگر)، تکرار سخنان آنهاست، مگر آنچه به عنوان عرفان مدرسی و گسترش اصطلاحات آن در شعر فارسی آمده، از قبیل رشد و گسترش عقاید محیی‌الدین ابن‌عربی و نفوذ زبان صوفیانه او در قلمرو شعر فارسی که از حدود عراقی و شیخ شبستری آغاز می‌شود و در شاخه‌های مختلف رشد می‌کند[...]