وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلوک» ثبت شده است

(دعاى امام‏ زمان‏ علیه السّلام در حق شیعیان‏)

«بار پروردگارا! شیعیان ما از ما هستند، از باقیمانده گل ما خلق شده ‏اند، و با نور ولایت ما عجین گشته ‏اند پس امور آنها را به ما واگذار و بر ایشان گناهانى را که به خاطر اعتماد بر دوستى ما انجام داده ‏اند [نه از روى عناد و انکار] ببخشاى، و اگر ترازوى آنها سبک است آن را با مانده نیکی هاى ما سنگین فرما».

بنگر امام عصر- عجل الله فرجه و جعلنى فداه- چگونه اهتمام دارد که شیعیانشان را با خودشان درآمیزد، تا شیعیان در اثر جدایى از آنها تنها [و درمانده و هلاک‏] نگردند، یک‏بار [عرضه مى‏ دارد:] آنها در اصل خلقت از ما هستند، بار دیگر [عرضه مى‏ دارد:] آنها به خاطر اعتماد بر محبت ما گناه کردند، و سرانجام به درگاه الهى تضرع مى‏ کند و از خداوند مى‏ خواهد که کمبود آنان را با مانده حسنات آنها جبران نماید.

اى برادرم! آنها چیزهایى را مى‏ دانند که ما از آن بى‏ اطلاعیم، و آنها همان کسانند که فرمودند: به گناه منگرید، [تا در نظرتان کوچک نماید] و لیکن بنگرید چه کسى را نافرمانى مى‏ کنید».

( حسین بن على بحرانى، (1379)،  سلوک عرفانى در سیره اهل بیت( ع): 108)

" تمام عالم وجود محضر پروردگار است"، و دانستن اینکه چیزی از او پنهان نیست، مى‏ تواند روى زندگى انسان اثر زیاد داشته باشد، و او را از خلافکاریها باز دارد، مشروط بر اینکه ایمان و باور به این مطلب واقعا در دلها جا گرفته مراقب نیات و گفتار و رفتارهایمان باشیم.

مراقبه در بیان استاد شهید مطهری (ره) و نقل حکایتی از ایشان.

برخى افراد که چند روز قبل از فوت مرحوم آقاى بروجردى (ره) خدمت ایشان بودند گفتند: خیلى ایشان را ناراحت دیدیم و ایشان گفتند که خلاصه عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم خیرى براى خودمان پیش بفرستیم، عملى انجام بدهیم. یکى از کسانى که آنجا نشسته بود، طبق عادتى که همیشه در مقابل صاحبان قدرت شروع مى‏کنند به تملّق و چاپلوسى، خیال کرد که اینجا هم جاى‏ تملّق و چاپلوسى است، گفت: آقا، شما دیگر چرا؟! ما بدبختها باید این حرفها را بزنیم، شما الحمد للّه این همه آثار خیر از خودتان باقى گذاشتید، این همه شاگرد تربیت کردید، این همه آثار کتبى از خودتان به یادگار گذاشتید، مسجدِ به این عظمت ساختید، مدرسه‏ها ساختید. وقتى این را گفت، ایشان یک جمله فرمود که حدیث است: خَلِّصِ الْعَمَلَ فَانَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ. چه مى‏گویى؟! عمل را باید خالص انجام داد. نقّادِ آگاهِ آگاهى آنجا هست. تو خیال کرده‏اى اینها که در منطق مردم به این شکل هست، حتما در پیشگاه الهى هم همین‏جور است؟!. اینجاست که علماى اخلاق اسلامى مسئله ‏اى را مطرح مى‏کنند که مى‏گویند امّ المسائل اخلاق است، مادر همه مسائل اخلاقى است و آن «مراقبه» است. مراقبه یعنى با خود معامله یک شریکى را بکن که به او اطمینان ندارى و همیشه باید مواظبش باشى، مثل یک بازرسى که در اداره است؛ یعنى خودت را به منزله یک اداره تلقى کن و خودت را به منزله بازرس این اداره [تلقى نما] که تمام جزئیات را باید بازرسى و مراقبت کنى. مراقبه چیزى است که همیشه باید همراه انسان باشد، یعنى همیشه انسان باید حالش حال مراقبه باشد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (تعلیم و تربیت در اسلام)، 1377ش، ج22، صص 923-924 با تلخیص).

مراقبه صاحبان یقین دو درجه دارد.

سزاوار از براى بنده آن است که مراقبه نفس خود را در وقت کارها بکند و به دیده دوربینى ملاحظه آنها را بکند، زیرا که نفس هرگاه واگذاشته شود سرکش و فاسد مى‏شود. و بعد از آن ملاحظه خداى عزّ و جلّ در هر حرکتى و سکونى بکند؛ و این به آن مى‏شود که بداند که خداى عزّ و جلّ بر باطنها مطّلع و بر پنهانى‏ ها داناست و ملاحظه عملهاى بندگان را مى‏نماید و مسلّط است بر هر نفسى به هرچه کرده باشد. و اسرار قلب در حقّ خدا ظاهر است همچنان‏که ظاهر پوست از براى مردم ظاهر و پیداست، بلکه از براى خدا واضح‏تر است، خداى عزّ و جلّ فرموده: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏» یعنى آیا ندانسته که خدا مى‏بیند؟ و فرموده: «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً» [1] یعنى به درستى که خدا بر شما مطّلع است.حکایت شده که: زلیخا وقتى که با یوسف خلوت کرد ایستاد و روى بتِ خود را پوشید، پس یوسف گفت: چه حالت است تو را، آیا از ملاحظه جمادى شرم مى‏کنى و از ملاحظه پادشاه جبّارى شرم نمى‏کنى؟! و در حدیث قدسى وارد شده: جز این نیست که ساکن بهشت عدن مى‏شوند کسانى که هرگاه قصد معصیت نمودند متذکّر عظمتِ من مى‏شوند و ملاحظه مرا مى‏نمایند ... و حکایت شده که: زلیخا وقتى که با یوسف خلوت کرد ایستاد و روى بتِ خود را پوشید، پس یوسف گفت: چه حالت است تو را، آیا از ملاحظه جمادى شرم مى‏کنى و از ملاحظه پادشاه جبّارى شرم نمى‏کنى؟! و در حدیث قدسى وارد شده: جز این نیست که ساکن بهشت عدن مى‏شوند کسانى که هرگاه قصد معصیت نمودند متذکّر عظمتِ من مى‏شوند و ملاحظه مرا مى‏نمایند ... و مراقبه صاحبان یقین دو درجه دارد: یکى: مراقبه مقرّبان است و این ملاحظه تعظیم و جلالت است. و آن عبارت است از آنکه دل مستغرق ملاحظه آن عظمت باشد و در تحت هیبت آن شکسته و افتاده باشد و گنجایش التفات به غیر نداشته باشد. دوم: مراقبه پرهیزکاران است که اصحاب یَمینند. و این‏ها قومیند که یقین اطّلاع خدا بر ظاهرها و باطنها بر ایشان غالب است امّا ملاحظه جمال و جلال خدا ایشان را مدهوش نساخته، بلکه دلهاى ایشان بر حدّ اعتدال است و وسعت التفات به احوال و اعمال و ملاحظه آنها مى‏دارد. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، 1387ش، صص 585-586با تلخیص).

نمى‏دانى که خداى تعالى تو را مى ‏بیند؟!.

اصل مراقبت آن است که بداند که خداى- تعالى- بر وى مطّلع است در هراصل مراقبت آن است که بداند که خداى- تعالى- بر وى مطّلع است در هر چه مى‏کند و مى‏ اندیشد، و خلق ظاهر وى مى‏بیند و حق- تعالى- ظاهر و باطن وى مى‏بیند. هر که این بشناخت و بر دل وى این محبّت معرفت غالب شد ظاهر و باطن وى بادب شود.چه مى‏کند و مى‏ اندیشد، و خلق ظاهر وى مى‏بیند و حق- تعالى- ظاهر و باطن وى مى‏بیند. هر که این بشناخت و بر دل وى این محبّت معرفت غالب شد ظاهر و باطن وى بادب شود. چه اگر بدین ایمان ندارد کافر است، و اگر ایمان دارد دلیرى عظیم است مخالفت کردن وى را. و حق- تعالى- مى‏ گوید: الَمْ یَعْلَمْ بِانَّ اللّهَ یَرى‏ [2] نمى‏دانى که خداى تعالى تو را مى‏ بیند؟. (غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، 1383ش، ج2، ص486).

جناب خواجه نصیرالدین طوسی متکلم و ریاضی دان مشهور قرن هفتم هجری در کتاب اوصاف الاشراف که با موضوعاتی در ابواب عرفان عملی نگاشته شده است در باب باب دوّم این کتاب در خصوص ازالت عوایق و قطع موانع از سیر و سلوک‏ در فصل پنجم در بیان مراقبه معتقد استمراقبت آنست که سالک راه خدا همیشه ظاهر و باطن خود را نگاه دارد تا کاری موجب شود حسناتى را که انجام داده است باطل شود، یعنى ملاحظت احوال خود دایم بکند تا بر معصیتى اقدام ننماید، نه در آشکار و نه در پنهان، و شاغلى او را از سلوک راه حق باز ندارد، نه قوى و نه ضعیف.مراقبت آنست که سالک راه خدا همیشه ظاهر و باطن خود را نگاه دارد تا کاری موجب شود حسناتى را که انجام داده است باطل شود، یعنى ملاحظت احوال خود دایم بکند تا بر معصیتى اقدام ننماید، نه در آشکار و نه در پنهان، و شاغلى او را از سلوک راه حق باز ندارد، نه قوى و نه ضعیف، و این معنا همیشه پیش خاطر خود بدارد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ» [3] تا آنگاه که به مرتبه وصول به مطلب‏ رسد. (طوسی، خواجه نصیر الدین، (تصحیح سید مهدی شمس الدین)، اوصاف الاشراف، 1373ش، ص38 با اندکی تصرف).

پی نوشتها:
[1]. النساء: 1.
[2]. العلق: 14.
[3]. البقره: 235.
منابع:
1- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2- فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، ایران، تهران، انتشارات مدرسه عالی شهید مطهری، چاپ اول، 1387ش.
3- غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم،1383ش.
4- طوسی، خواجه نصیر الدین، (تصحیح سید مهدی شمس الدین)، اوصاف الاشراف، ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1373ش.

 

سلوک عاشقانه خراسان، همان شیوه سلوکی رایج در احوال و مقامات (از مقامات تبتّل تا فنا) است با محوریت عشق. سلوک در منازل و مقامات یا به قول عطار در «هفت شهر عشق»، در واقع سفر در مراتب نفس آدمی است. از این نظر، سلوک خراسان بیشتر ناظر به مراتب نفس، طبع، نفس، قلب و روح، تا سرّ، خفی و اخفی (نجم‌الدین رازی، 1365: 117 و 121؛ العجم، 1999: 808) است به انگیزه تزکیه نفس (قد أفلح مَن زکّیها؛ شمس: 9) و کشف حجاب انّیّت و هستی؛ چنان که حلاج سرود:

بینی و بینک إنِیَّ ینازعنی

 

فارفع بلطفک إنِیَّ من البین

(حلاج، 1394: 299)

گرچه برخی، مراتبی چون عالم طبع، مثال، روح، سرّ و ذات را همان حجاب‌هایی دانسته‌اند که سالک باید از آنها عبور کند (بحرالعلوم، 1360: 129) اما آنچه در سلوک خراسانی مشهور است، نظریه سلوک در هفت مقام با راهنمایی پیر است که ابونصر سراج آورده است: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا (سراج، 1380: 86).

نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).

منبع: پژوهشنامه مذاهب اسلامی؛ دانشگاه ادیان ومذاهب، دوره 4، مقاله 8، پاییز و زمستان 1396 (عرفان خراسان و ابن‌عربی؛ تفاوت‌های سلوکی).

نویسنده: محمد رودگر؛استادیار گروه عرفان اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).