وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

 ما نیاز به تربیت و حرکت عارفانه و عاشقانه به‌سوی مقام انسان داریم، مقامی که جایگاه ظهور حقیقت خداوند است، به‌طوری‌که ثمره‌ی عشق ورزى در این مقام و اُنس با معبود، عالى‌ترین لذات روحى را در حیات ما آدمیان ایجاد مى‌کند، یکی از این بندگان پاک و عاشق خدا در این مقام #امام_سجاد است.

#محرم 

┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 

🆔 ایتا

ادبیات هندوئیزم حماسی (مهابهارات، رامایانه و بهگودگیتا)

مهابهارات

مهابهارات اثر حماسی هندوان روایتگر جنگ پاندوان و کوروها بر سرحکومت منطقه ای به نام هستناپور است. در این جنگ که هیجده روز به طول می انجامد پاندوان برپسرعموهای خود پیروز می شوند. ارجن در میان باقی قهرمانان این کتاب از نظرگاه های متفاوت شبیه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. (ر.ک: قبادی، حسینعلی ؛ صدیقی، علی رضا، (پاییز و زمستان 1385)، مقایسه شخصیت رستم و ارجن در شاهنامه و مهابهارات، پژوهش زبان و ادبیات فارسی »، شماره 7 : 114- 103)

رامایانه

حماسه باستانی هندوستان است که تقریباً در بین سال‌های ۴۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ پس از میلاد نگاشته شده‌است. برخلاف مهاباراتا، رامایانا تنها به داستان‌های رزمی نمی‌پردازد بلکه در میان داستان‌ها، به آموزه‌های دانشمندان و حکیمان هندی و دیدگاه‌های فلسفی و دینی می‌پردازد. مهمترین شخصیت‌های این حماسه عبارتند از: راما، سیتا، هانومان، لاکشمانا و بهاراتا. رامایانا که از حیث اهمیت احترام و ارزش همپایه مهاباراتا است حاوی ۹۶٬۰۰۰ بیت (شلوکا) می‌باشد و از مهاباراتا به مراتب کوتاه‌تر است. انسان آرمانی در حماسه های اقوام کهن ، در وجود قهرمانان حماسه ها متجلی می شود، برخی ویژگی ها مانند وفاداری در انسان آرمانی رامایانه برجسته تر به چشم می آید، حال آن که فرهمندی ویژگی خاص انسان آرمانی شاهنامه است . (ر. ک: جعفری، مریم ؛ محمودی، ابوالفضل، انسان آرمانی در رامایانه و شاهنامه، پژوهشنامه ادیان » پاییز و زمستان 1392 - شماره 14: 1 - 25)

بهگودگیتا

منظومه‌ی «بهگودگیتا» از آثار برجسته‌ مکتب هندویی و مربوط به قبل از میلاد مسیح، از بهکتی (معادل عشق الهی در عرفان اسلامی) سخن گفته‌ و روش «بهکتی» یا آیین پرستش عاشقانه را برای نیل به رستگاری و وصال حق بر دیگر راه‌ها یعنی علم و عمل به عنوان آسان‌ترین راه، ترجیح می‌دهد. (ر.ک: فتح الهی، علی ؛ رحمانی، محمد، مفهوم «بهکتی» در منظومۀ بهگودگیتا در مقایسه با نظریۀ عشق عرفانی در سوانح العشاق احمد غزالی، مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی » بهار و تابستان 1400 - شماره 8: 92 - 117 )

امام حسین علیه السلام، مهاجر و مجاهد

حسین بن على (سلام اللَّه علیه) در منطق قرآن، هم مهاجر است و هم مجاهد. او خانه و شهر و دیار خودش را رها کرده و پشت سر گذاشته است همچنان که موسى بن‏  عمران مهاجر بود. موسى بن عمران هم شهر و دیارش را که مصر بود پشت سر گذاشت تا به مدیَن رسید، ولى او فقط مهاجر بود نه مجاهد. ابراهیم مهاجر بود: إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی‏

شهر و دیار و وطن خودش (بابِل) را رها کرد و رفت. حسین بن على امتیازى که دارد این است که هم مهاجر است و هم مجاهد. مهاجرین صدر اسلام در ابتدا که مهاجر بودند، هنوز مجاهد نبودند و دستور جهاد براى آنها نرسیده بود. آنها فقط مهاجر بودند؛ بعدها که دستور جهاد رسید، این مهاجرین تبدیل به مجاهدین هم شدند. اما کسى که از روز اول، هم مهاجر بود و هم مجاهد، وجود مقدس حسین بن على علیه السلام بود (فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ). پیغمبر اکرم در عالم رؤیا به او فرموده بود: حسینم! مرتبه و درجه‏اى هست که تو به آن مرتبه و درجه نخواهى رسید مگر از پلکان شهادت بالا بروى‏ (مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)..

در حدود بیست و چهار روز عملًا حسین بن على در حال مهاجرت بود؛ از آن روزى که از مکه حرکت کرد (روز هشتم ماه ذى‏الحجه) تا روزى که به سرزمین کربلا رسید و آنجا باراندازش بود و خرگاه خودش را در آنجا فرود آورد. آن روزى که از مکه حرکت کرد و آن خطبه معروفى را که نقل کرده‏اند خواند، هجرت و جهادش را توأم با یکدیگر ذکر کرد: خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جیدِ الْفَتاةِ وَ ما اوْلَهَنى الى‏ اسْلافى اشْتِیاقَ یَعْقوبَ الى‏ یوسُفَ ایّها الناس! مرگ براى فرزند آدم زینت قرار داده شده است، آن‏چنان‏که یک گردن‏بند براى یک زن جوان زینت است. مرگ ترسى ندارد، مرگ بیمى ندارد. شهادت در راه خدا و در راه ایمان، براى انسان تاج افتخار است که بر سر مى‏گذارد و براى یک مرد مانند آن گردنبندى است که یک زن جوان به گردن خود مى‏آویزد؛ زینت و زیور است. کَأَنّى بِاوْصالى تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلا ایّها الناس! الآن از همین جا گویا به چشم خودم مى‏بینم که در آن سرزمین، چگونه آن گرگهاى بیابان ریخته‏اند و مى‏خواهند بند از بند من جدا کنند. رِضَى اللَّهِ رِضانا اهْلَ الْبَیْتِ ما اهل بیت از خودمان رضایى نداریم، رضاى ما رضاى اوست. هرچه او بپسندد ما آن را مى‏پسندیم؛ او براى ما سلامت بپسندد ما سلامت را مى‏پسندیم، بیمارى بپسندد بیمارى مى‏پسندیم؛ سکوت بپسندد سکوت مى‏پسندیم، تکلّم بپسندد تکلّم؛ سکون بپسندد سکون، تحرّک بپسندد تحرک.

آزادى معنوى(مجموعه آثار شهید مطهرى)، صص: 585-586

 

سلوک عاشقانه خراسان، همان شیوه سلوکی رایج در احوال و مقامات (از مقامات تبتّل تا فنا) است با محوریت عشق. سلوک در منازل و مقامات یا به قول عطار در «هفت شهر عشق»، در واقع سفر در مراتب نفس آدمی است. از این نظر، سلوک خراسان بیشتر ناظر به مراتب نفس، طبع، نفس، قلب و روح، تا سرّ، خفی و اخفی (نجم‌الدین رازی، 1365: 117 و 121؛ العجم، 1999: 808) است به انگیزه تزکیه نفس (قد أفلح مَن زکّیها؛ شمس: 9) و کشف حجاب انّیّت و هستی؛ چنان که حلاج سرود:

بینی و بینک إنِیَّ ینازعنی

 

فارفع بلطفک إنِیَّ من البین

(حلاج، 1394: 299)

گرچه برخی، مراتبی چون عالم طبع، مثال، روح، سرّ و ذات را همان حجاب‌هایی دانسته‌اند که سالک باید از آنها عبور کند (بحرالعلوم، 1360: 129) اما آنچه در سلوک خراسانی مشهور است، نظریه سلوک در هفت مقام با راهنمایی پیر است که ابونصر سراج آورده است: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا (سراج، 1380: 86).

نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).

منبع: پژوهشنامه مذاهب اسلامی؛ دانشگاه ادیان ومذاهب، دوره 4، مقاله 8، پاییز و زمستان 1396 (عرفان خراسان و ابن‌عربی؛ تفاوت‌های سلوکی).

نویسنده: محمد رودگر؛استادیار گروه عرفان اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).