وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علوم اسلامی» ثبت شده است

نظر دین به مساله عرفان نفس نظر استقلالى نیست، بلکه نظر آلى و طریقى است، زیرا معلوم است که ذائقه دین راضى نیست به اینکه مردم به امرى سرگرم باشند که هیچ مربوط به معرفت پروردگار و عبادت او نباشد، دین که لحن گفتارش این است که:

" إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ - در نظر خدا دین عبارتست از تسلیم" و یا این که مى‏ فرماید:" لا یَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ- خدا کفر را براى بندگان خود نمى ‏پسندد" چطور ممکن است راضى شود مردم عبادت و معرفت خدا را کنار گذاشته و تنها و تنها به عرفان نفس بپردازند؟! پس معلوم مى ‏شود عرفان هم انگیزه اصلیش همان دین فطرى بوده، و گرنه خودش بخودى خود چیزى نیست که از فطرت سرچشمه گرفته باشد، و فطرت انسانى انسانها را به آن دعوت کرده باشد، تا اینکه گفته شود شاخ و برگهایش هم به اصل واحدى که همان دین فطرى باشد منتهى مى ‏شود.

عرفان و تصوف‏

 یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد علم عرفان است. درباره عرفان از دو جنبه مى‏توان بحث و تحقیق کرد: یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى. عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام «عرفان» به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تألیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، برخلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفاً طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمى ‏روند. اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوّفه» یاد مى ‏شوند. عرفا و متصوفه هرچند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى ‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند و در همه فِرَق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و بهم پیوسته اجتماعى هستند. یک سلسله افکار و اندیشه‏ ها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدن‏ها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاه‏ها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مى‏ دهد. و البته همواره- خصوصاً در میان شیعه- عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند و در عین حال عمیقاً اهل سیر و سلوک عرفانى مى ‏باشند، و در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه ‏اند نه گروه هایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد کرده ‏اند. ما در این درسها که درباره کلیات علوم اسلامى بحث مى ‏کنیم، به جنبه اجتماعى و فرقه ‏اى و در حقیقت به جنبه «تصوفِ» عرفان کارى نداریم، فقط از جنبه فرهنگى وارد بحث مى‏ شویم؛ یعنى به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه‏هاى فرهنگ اسلامى نظر داریم، نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه ‏اى اجتماعى پیرو آن هستند. اگر بخواهیم از جنبه اجتماعى وارد بحث شویم ناچار باید این فرقه را از نظر علل و منشأ و از نظر نقش مثبت یا منفى، مفید یا مضرى که در جامعه اسلامى داشته است، فعل و انفعال‏ هایى که میان این فرقه و سایر فرق اسلامى رخ داده است، رنگى که به معارف اسلامى داده است، تأثیرى که در نشر اسلام در جهان داشته است، مورد بحث قرار دهیم. ما فعلًا به این مطالب کارى نداریم. بحث ما فقط درباره عرفان به عنوان یک علم و یک بخش فرهنگى است.

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است: بخش عملى و بخش نظرى.