وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه مبارک رمضان» ثبت شده است

🔹 حالات خود را در زندگی با آیات قرآن تطبیق دهیم

☑️ چقدر خوب است در باقیمانده‌ی ماه نزول قرآن، خودمان را به قرآن عرضه کنیم، و این کار تمرین خودشناسی و معرفت به خودمان است، به‌عنوان نمونه در سوره‌ی حشر آیه‌ی 18 فرموده: «اى اهل ایمان، تقواى خدا را پیشه سازید، و هرکس باید بنگرد چه چیزى براى فردا پیش فرستاده است».
با خود بگوئیم: 
1️⃣ آیا من تا امروز اهل ایمان شده‌ام ⁉️
2️⃣ آیا تاکنون تقوای خدا را در زندگی برگزیده‌ام ⁉️
3️⃣ آیا برای بعد از زندگی در این دنیا فکری کرده و توشه‌ی راهم را برداشته و به عوالم برزخ و آخرتم فرستاده‌ام ⁉️

✨ پس بیائیم و خودمان را همیشه به قرآن شریف عرضه کنیم و آنچه مخالف قرآن دیدیم باطل بدانیم و از آن فاصله بگیریم ❗️
تا در نهایت قرآن صورت باطنى ما گردد چرا که امیرالمومنین علی (ع) فرموده است: 

و انت الکتاب المبین الّذى  باحرفه تظهر المضمر

یعنی : و تو کتاب روشنى هستى که با حروف آن، پنهان آشکار مى‌گردد ❗️
از امروز تمام باورهای خود، خیالاتِ باطنی و اعمال ظاهری را با کتاب خدا تطبیق کنیم تا مصداق کلام امام المتقین بشویم.
✍️ حمید حنائی نژاد

#ماه_مبارک_رمضان فقط به یاد خدا باشیم.
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا |اینستاگرام|آپارات

🔹 یک وَجَب تا خدا با حُسن ظَن به خدا

🔹 برای رسیدن به خدا نیازی به کارهای سخت نیست، چرا که شریعت اسلام آسان است و خود خدا نیز در حدیثی قدسی فرموده که هر کس یک وَجَب به من نزدیک شود، من یک ذِراع ( 46 تا 54 سانتی متر) به او نزدیک خواهم شد❗️ 
🔹 خدای مهربان ما حتی کسانى را که به او پشت کرده‌اند، به سوى خود فرا مى‌خواند، حال ببینید با کسى که روبسوی کویش نموده و دربِ آستانش را مى‌کوبد، چگونه رفتار خواهد کرد⁉️
🔹 همین سخنِ امام علی بن الحسین علیهما السّلام در دعاى سحر خطابِ به خدا برایمان کفایت می‌کند که به محضر الهی عرضه می‌دارد: راهرو کوى تو راهش کوتاه است، و تو از خلق پنهان نیستى، مگر آنکه آرزوها [اعمال بد] حجابى میان تو و آنان قرار دهد.
🔹 راه‌ کوتاهی که تقرب به خدا را برای تک تک ما نزدیک می‌کند به تعداد نفوسِ ماست، و از میان تمامی راه‌ها، آسان‌ترین مسیر، «حسنِ ظن به خداوند» است، زیرا رفتار خدا با بندگانش، متناسب با گُمان آنان نسبت به وى است. 

🔹 متأسفانه برخی از مردم، در اثر فریب‌ِ نفس و شیطان، خود را به بدگمانى نسبت به پروردگار خویش عادت داده‌اند، از روى یأس و نومیدى به محض مشاهدۀ علائم گرفتارى و مصیبت، فال بد می‌زنند و نهایتا نتیجۀ این بدگمانى آن است که آثار شومى که از آن گریزان بودند گریبانگیرشان را خواهد گرفت. این‌گونه فال بد زدنها نشانه‌ی سوءظن به خداوند است.

✍️ حمید حنائی نژاد

#ماه_مبارک_رمضان #سحر #ابوحمزه #دعای_سحر
#ولادت_امام_حسن
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا  |اینستاگرام  |آپارات

🔹 خداوند دو ضیافت‌سرا دارد، نام یکی «ماه مبارک رمضان» و نام دیگری «غرفه‌هاى بهشتى» است.

☑️ پیامبر خدا (ص) در بیانی، از «ماه مبارک رمضان» به ماهى که در آن به مهمانى خدا دعوت شده‌ایم و از اهل کرامت قرار گرفته‌ایم تعبیر فرموده‌اند، در اینکه دعوت به مهمانی آنهم از سوی خدا چه دعوتی می‌تواند باشد، شاید بتوان گفت: این دعوت به بهشت است، پس غذاهاى این مهمانى نیز از نوع غذاهاى بهشتى است. گویا خداوند دو ضیافت‌سرا دارد، که نام یکی در دنیا «ماه مبارک رمضان» و نام مهمان‌سرای دیگر که در جهان برزخ و  عالَمِ آخرت است همان «غرفه‌هاى بهشتى» است، اینجا نعمت‌های متناسب با ضیافت‌سرای «ماه مبارک رمضان» همگی پوشیده‌اند، ولی آنجا میوه‌‌ها و گوشت بریان پرنده‌اى که ان شاء الله همه‌ی شما روزه‌داران در بهشت میل دارید آشکار و عیان است. اینگونه بگویم: تمام ذکرها، عبادات و اعمال صالح شما بندگان خوب خدا در دنیا و ضیافت‌سرای «ماه مبارک رمضان» ابتدا تبدیل به غذاهای لذیذ و خوشگوار شده ولیکن مخفی می‌مانند، و سرانجام این نعمت‌ها در مهمان‌سرای دیگر (غرفه‌هاى بهشتى) بر بهشتیان آشکار خواهد شد. 
راستى اگر کسى در این ماه با عظمت که سرور ماه‌های سال است، وارد ضیافت‌خانه‌ی «ماه مبارک رمضان» نشده و آمرزیده نشود❗️ پس دیگر کجا آمرزیده و متنعم خواهد شد⁉️
✍️ حمید حنائی نژاد

#ماه_مبارک_رمضان
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا

🔹 نام : رمضان 
🔹 نام خانوادگی : رمضانی 
🔹ولادت : رمضان 
🔹شهادت : رمضان 
🔹نام عملیات : رمضان
               
✨ نامت رمضان، ولادتت هم رمضان
بَه، ماه خوش شهادتت هم رمضان 
نام عملیّات که پَروازت داد
رزمی ست پُر از عشق، به نام رمضان
آری، رمضانی، نَسَبِ نیکویت
تقدیر گره زده تو را با رمضان                                         
شاعره: اشک                                                                                             
اصفهان در دفاع مقدس
#ماه_مبارک_رمضان را با یاد شهدا سپری کنیم.
☑️ پ.ن: #شهید حاج رمضان رمضانی دائی پدر یکی از دوستان عزیزمان هستند.

┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا |وبلاگ|اینستاگرام

شب قدر شب اندازه‏ گیرى و تقدیر است، شب نزول قرآن و شب زنده دلان است، خدا در شب قدر حوادث یک سال را تا شب قدر سال آینده تقدیر مى‏ کند، مانند: زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و از این قبیل امور، شب قدر را قدر بدانیم

قرآن در شب قدر نازل شده، و چه پرمعنى است این سخن! شبى که مقدرات بندگان و مواهب و روزی هاى آنها تقدیر مى‏شود در چنین شبى قرآن بر قلب پاک پیامبر ص نازل مى‏ گردد، آیا این سخن بدان معنى نیست که مقدرات و سرنوشت شما با محتواى این کتاب آسمانى پیوند و رابطه نزدیک دارد؟! آیا مفهوم این کلام آن نیست که نه تنها حیات معنوى شما که حیات مادى شما نیز با آن رابطه ناگسستنى دارد؟ پیروزى شما بر دشمنان، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است. آرى در آن شبى که مقدرات تعیین مى ‏شد قرآن نیز در آن شب نازل گردید!. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج21، ص 156).

شب قدر شب نزول قرآن!

از آیات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که قرآن مجید در ماه مبارک رمضان نازل شده است:" شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ‏"  و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید. و در نخستین آیه سوره قدر مى ‏افزاید:" ما آن را در شب قدر نازل کردیم" (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ). گر چه در این آیه صریحا نام قرآن ذکر نشده ولى مسلم است که ضمیر" إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏" به قرآن باز مى‏ گردد و ابهام ظاهرى آن براى بیان عظمت و اهمیت آن است. تعبیر به‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ (ما آن را نازل کردیم) نیز اشاره دیگرى به عظمت این کتاب بزرگ آسمانى است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصا با صیغه متکلم مع الغیر که مفهوم جمعى دارد و دلیل بر عظمت است. نزول آن در شب‏" قدر" همان شبى که مقدرات و سرنوشت انسانها تعیین مى ‏شود دلیل دیگرى بر سرنوشت ‏ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانى است. از ضمیمه کردن این آیه با آیه سوره بقره نتیجه ‏گیرى مى شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان است، اما کدام شب است؟ از قرآن چیزى در این مورد استفاده نمى ‏شود، ولى روایات در این باره بحث فراوان کرده ‏اند. در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه هم از نظر تاریخى و هم از نظر ارتباط محتواى قرآن با حوادث زندگى پیغمبر اکرم ص مسلم است که این کتاب آسمانى به طور تدریجى و در طى 23 سال نازل گردید، این امر چگونه با آیات فوق که مى‏گوید در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است سازگار مى‏ باشد؟ پاسخ این سؤال- به گونه ‏اى که بسیارى از محققان گفته‏ اند این است که قرآن داراى دو نزول بوده است. نزول دفعى که در یک شب تمام آن بر قلب پاک پیغمبر اکرم ص یا بیت المعمور یا از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل گردید. و نزول تدریجى که در طول بیست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت‏. (همان، ج‏27، صص 181-182 با اندکی تلخیص).

شب قدر، شب انسان کامل‏ است

آیا این شب قدر که از هزار شب بالاتر است یک شب در عالم بوده و آن همان شبى بوده که قرآن بر پیغمبر نازل شد و دیگر شب قدرى در عالم نبوده؟ بعضى‏ این طور گفته ‏اند. البته از علماى شیعه کسى نگفته. این حرف به دلیل خود آیه قرآن حرف نادرستى است. بسیارى از اهل تسنن گفته‏ اند شب قدر بیش از یک شب بوده، ولى اختصاص دارد به دوره پیغمبر اکرم؛ تا پیغمبر بود شب قدر در هر سالى بود، پیغمبر که رفت شب قدر هم رفت. این هم حرف بى‏ حسابى است. پس شب قدر ادامه دارد. قبل از پیغمبر چطور؟ آیا قبل از پیغمبر شب قدر بوده یا نبوده؟ خود پیغمبر فرمود: هر پیغمبرى که آمده شب قدر وجود داشته. بله، یک مسئله هست: آیا قبل از اینکه آدم و پیغمبرى روى زمین پیدا شود شب قدر بوده یا نبوده؟ این دیگر محل تردید است. شب قدر شب ولىّ کامل است در هر زمانى؛ شب قدر یعنى شب انسان کامل. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(10 - 14))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش، ج‏28، صص 691-692).

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست

در سوره مبارکه دخان آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏ گیرى است،شب قدر شب اندازه‏ گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏ کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى ‏سازد، و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هستپس شب قدر شب اندازه‏ گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏ کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى ‏سازد، و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود. براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شب‌های قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج20، ص 561 با تلخیص و اندکی تصرف).

فایده در پنهان بودن شب‏ قدر و بیان روایتی در فضیلت آن

فایده در خفاء و پنهان بودن این شب اینست که مردم در عبادت خدا کوشش کنند و تمام شبهاى ماه رمضان را احیاء نمایند بجهت امید و طمع در درک شب قدر چنانچه خداوند سبحان نماز وسطى را در میان پنج نماز شبانه روز مخفى داشت و نیز اسم اعظم خود را در میان اسامى خدا و ساعت اجابت دعا را در میان ساعتهاى جمعه پنهان نمود. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: کسى که در شب قدر از روى ایمان و یقین برخیزد بخشوده مى‏شود گناهان گذشته و آینده او. (طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1360ش، ج27، ص 196 با تلخیص).
پی‌نوشت:

1 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(10 - 14))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4 - طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ اول،1360ش.

هرگاه کسى خالصانه براى خدا، ماه رمضان را روزه‏ بگیرد و در آن ماه، باطنش را از اخلاق ذمیمه و ناشایست پاک سازد، مستحقّ مغفرت الهى و رهائی از عذاب اخروى مى‏ گردد

ابوحامد محمد غزالی در کتاب کیمیای سعادت که کتابی دارای مضامین علم عرفان عملی و اخلاقی است روزه را سه درجه و به عبارتی دارای سه مرتبه معرفی می نماید: روزه عوام، و روزه خواصّ، و روزه خاصّ الخاصّ. اما روزه عوام و غایت آن را نگاه داشتن بطن و فرج معرفی کرده که در کتابهای فقهی در باب آداب روزه و شروط مرتبط با آن و نیز مفطرات روزه توضیحات آن بیان شده است، و این کمترین درجات و مراتب روزه است. اما روزه خواص آن است که روزه دار همه جوارح خویش را از ناشایست باز- دارد، و بر بطن و فرج اقتصار نکند. و روزه خاصّ الخاصّ که بلندترین درجات روزه است، آن است که روزه دار دل خود را نیز از اندیشه هر چه جز حق- تعالى- است نگاه دارد، و همگى خود را به حق دهد، و از هر چه جز وى است- به ظاهر و باطن- روزه دارد. و در هر چه اندیشه کند- جز حدیث خداى تعالى و آنچه به وى تعلق دارد- این روزه گشاده شود. و اگر در غرضى دنیاوى اندیشد- اگر چه مباح بود- این روزه باطل شود، مگر دنیاویى که یاور وى شود در راه دین- که آن از دنیا نبود به حقیقت. تا به حدّى که گفته‏اند که «اگر به روز تدبیر آن کند که روزه به چه گشاید، خطایى بر وى نویسند، که این دلیل آن است که به رزقى که خداى- تعالى- وعده کرده است که به وى رساند، واثق نیست. و این درجه انبیا و صدّیقان است، و هر کسى بدین نرسد.( غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، 1383ش، ج‏1، ص 211 با تصرف).

عجب راهیست راه سلوکی که طعامش بى‏نانى است و شرابش بى‏ آبى! است

سهروردی‏ در عوارف المعارف که کتابی با محوریت عرفان عملی و عرفان ادبی است، روزه‏ را هماى سعادتی می داند که بال جلالش را بر بام احوال سالک مى‏ گستراند. آری عجب راهیست راه سلوکی که طعامش بى‏نانى است و شرابش بى‏ آبى! است. ‏مقصود از روزه‏ داشتن، شکست نفس است و ظاهر و باطن را از معاصى بازداشتن. (عوارف المعارف(ترجمه)، متن، ص: 139- 140 با اندکی تصرف).

روزه دار حقیقی باید همه اعضا و جوارح را از مناهى حضرت حق  و منکرات خودداری نماید

علاء الدوله سمنانى‏ متوفای 736 ق در بیان روزه‏ حقیقى و حقیقت روزه معتقد است که روزه دار حقیقی باید همه اعضا و جوارح را از مناهى حضرت حق  و منکرات امساک فرماید. یعنى به چشم جز در حق ننگرد و جز به حق ننگرد و به گوش جز حق نشنود و به زبان جز حق نگوید و به دست جز حق نگیرد و به پا جز به حق نیاید و نرود و به دل جز حق نیندیشد. چون بدین روش روزه ‏دار باشد از اهل خصوص گردد و مستحق جزاى خاص که الصوم لى و انا أجزئ به‏ شود. (سمنانی، علاء الدولة، مایل هروی، (مصنفات فارسى سمنانى) سر بال البال لذوى الحال، 1383ش، ص 50 با تصرف).

جمیع عبادتها را مردم مشاهده مى ‏نمایند و مى ‏بینند و روزه را به غیر از خدا کسى نمى ‏داند

بعضى از اهل دانش گفته ‏اند: اگر در روزه فضیلتى نمى ‏بود مگر ترقّى نمودن از حَظهاى نفس حیوانى به مرتبه عالى- که تشبّه به ملائکه روحانى باشد- هرآینه این فضیلت و منقبت از براى آن کافى بود. و وجه آنکه روزه سپرى است از آتش آن است که رفع‏ مى‏کند حرارت شهوت و غضبى را که آتش جهنّم در باطن آدمى در دنیا به آن افروخته مى‏شود و در قیامت ظاهر مى‏گردد، چنانچه سپر دفع مى‏کند از صاحبش حرارت و تندى آهن را. و وجه آنکه فرمودند: «مادامى‏که غیبت مسلمانى نکند» آن است که غیبتْ خوردنِ گوشت مرده است و این نوعى است از خوردن که بدن به آن قوّت مى‏یابد. و شرافت داشتن روزه به آنکه از براى خداست و نسبت به خدا دارد- اگرچه تمامى عبادتها از براى خداست، مانند شرافت کعبه که نسبت به خدا دارد اگرچه تمامى زمین از براى خداست- از براى دو معناست: یکى آنکه روزه بازداشتن نفس و ترک کردن چیزى چند است، و این امرى است پنهانى و عملى در آن نیست که مشاهده شود. و جمیع عبادتها را مردم مشاهده مى‏ نمایند و مى ‏بینند و روزه را به غیر از خدا کسى نمى‏داند از براى آنکه عمل باطنى است و مجرّد صبرکردنى است و از براى محض خداست و جزاى آن از جانب خداست و بَس، و دیگرى را در این عبادت شرکتى نیست. و معناى دوم آن است که روزه درهم مى ‏شکند دشمن خدا را زیرا که وسیله شیطان شهوتهاست و قوّت شهوتها به خوردن و آشامیدن است. و از براى این است که حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: به درستى که شیطان در فرزند آدم جریان مى ‏یابد مانند جریان خون، پس راه‏هاى او را تنگ گردانید به گرسنگى‏. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، 1387ش، ص 524).

سرّ امر روزه‏ داشتن آن است که: قوّه شهویّه، مقهور و ضعیف شود و تسلّط شیطان کمتر گردد

سزاوار روزه‏ دار آن است که: چشم خود را بپوشاند از هر چه نظر کردن بر آن حرام یا مکروه است و یا دل او را از یاد خدا مشغول مى‏سازد. و محافظت نماید زبان خود را از جمیع آفات و معاصى متعلّقه به زبان،- که بسیارى از آنهاسرّ امر روزه‏ داشتن آن است که: قوّه شهویّه، مقهور و ضعیف شود و تسلّط شیطان لعین کمتر گردد تا نفس قدسى از درجه بهیمیّت، ترقّى نموده مشتبه به ملائکه گردد. و در آن آثار تجرّد و روحانیّت حاصل شوددر این کتاب مذکور شد-. و گوش خود را نگاهدارد از هر چه شنیدن آن حرام یا مکروه است. و شکم خود را باز دارد از غذاهاى حرام و شبهه ‏ناک. و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را از محرّمات و مکروهات متعلّقه به آنها محافظت نماید. و همچنین سزاوار آن است که: در هنگام افطار، از حلال، این قدر چیزى بخورد که: «کلّ» بر معده او نباشد، زیرا سرّ امر روزه‏ داشتن آن است که: قوّه شهویّه، مقهور و ضعیف شود و تسلّط شیطان لعین کمتر گردد تا نفس قدسى از درجه بهیمیّت، ترقّى نموده مشتبه به ملائکه گردد. و در آن آثار تجرّد و روحانیّت حاصل شود. (نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، 1378ش، ص 877).

پی‌نوشت‌ها:
1 - غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم،1383ش.
2 - سهروردی، شهاب الدین، ترجمه ابومنصور اصفهانی، عوارف المعارف(ترجمه)، ایران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1375ش.
3 - سمنانی، علاء الدولة، مایل هروی، (مصنفات فارسى سمنانى) سر بال البال لذوى الحال، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ دوم، 1383ش.
4 - فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، ایران، تهران، انتشارات مدرسه عالی شهید مطهری، چاپ اول، 1387ش.
5 - نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ایران، قم، مؤسسه دار هجرت، چاپ ششم، 1378ش.

🔷همه دعوتیم به مهمانی🔷

در آستانه‌ی بزرگترین مهمانی قرار داریم، در این مهمانی تمام نَفَس‌هایی که ما می‌کشیم تسبیح و ذکر است. حتی اگر خوابیدیم، خوابمان هم عبادت است. در این ضیافت باشکوه، همه‌ی شیاطین در غل و زنجیرند و به ما هرگز آسیبی وارد نمی‌کنند، مگر اینکه خودمان زنجیرشان را باز کنیم و کلید بازکردن قفل و زنجیرشان، گناه و معصیت و فراموشی یاد خداست!
نکته‌ی دیگر اینکه ملائکه‌ی رحمت، در ماه مبارک رمضان که سرتاسرش مهمانی است، کاملا مواظب و مراقبمان هستند. پس باید با توجه به خدا، احسان و نیکوکاری، ما نیز از حضورشان مراقبت کنیم و قدر و قیمت این حضور سرتاسر مهرشان را به خوبی بدانیم! عزیزانی که عذر شرعی ندارند و می‌توانند روزه بگیرند خوشا به حالشان، آنهائی هم که معذورند و توان روزه گرفتن را ندارند با یاد‌خدا و گفتن اذکار و افطاری دادن و خیرات در حد توانشان تا می‌توانند از این مهمانی استفاده کنند.
عجب ماهی، عجب ضیافتی و عجب صاحبخانه‌ای که فرموده روزه مال اوست و خودش هم پاداش روزه‌های ماست! این یک پاداشی بسیار با عظمت است که خود خدا اجر این روزه‌های من و شماست! پاداشی که به ازای هیچ عبادتی مقرّر نشده و گویای این است که روزه ما را به مقام عبودیت می‌رساند!
در ادامه‌ی این عبودیت و بندگی عاشقانه، کسب مقام والای روحانی «تَبَتُّل» است، یعنی انقطاع و قطع امید از مردم و تنها امید داشتن به الله! و توکل کردن به او! و ثمره این امید و توکل به خدا سلطنت خدا بر قلوب تمام مهمانان عزیز این ماه است.
✍️ حمید حنائی نژاد
11 اسفند 1403 برابر با آخر شعبان 1446

حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدند که زنى خادمه و کلفت خود را دشنام مى‏ داد در حالی که روزه داشت!، آن حضرت طعامى طلبیدند و به آن فرمودند که: این طعام را بخور. آن زن گفت که:

روزه‏ ام! آن حضرت فرمودند: چگونه روزه ‏اى و حال آنکه دشنام به کنیزک خود دادى؟! به درستى که روزه از طعام و شراب تنها نیست‏!!.

(فیض کاشانی، ملامحسن، (1387)،  ترجمه الحقائق فى محاسن الاخلاق‏: 526)

 

 

روزه‌دار باید:

1-چشم خود را بپوشاند از هر چه نظر کردن بر آن حرام یا مکروه است و یا دل او را از یاد خدا مشغول مى ‏سازد.

2-محافظت نماید زبان خود را از جمیع آفات و معاصى متعلّقه به زبان.

3-گوش خود را نگاهدارد از هر چه شنیدن آن حرام یا مکروه است.

4-شکم خود را باز دارد از غذاهاى حرام و شبهه ‏ناک.

5-سایر اعضا و جوارح خود را از محرّمات و مکروهات متعلّقه به آنها محافظت نماید.

6-در هنگام افطار، از حلال، این قدر چیزى بخورد که: «کلّ» بر معده او نباشد (به معده فشار نیاورد)، زیرا سرّ امر روزه داشتن آن است که: قوّه شهویّه، مقهور و ضعیف شود و تسلّط شیطان لعین کمتر گردد تا نفس قدسى از درجه بهیمیّت، ترقّى نموده مشتبه به ملائکه گردد. پس روزه‏ دار باید لا اقلّ همان غذایى که در شب‌هاى غیر روزه مى‏ خورد بخورد و خوراک روز خود را به آن ضمیمه نسازد، تا سودى از روزه ببیند.

7-در هنگام افطار، دل او مضطرب باشد و در میان خوف و رجا معلّق باشد، زیرا نمى ‏داند که روزه او مقبول شده یا نه. و این حالى است که باید در آخر هر عبادتى باشد.

(نراقی، ملا احمد، (1378)، معراج السعاد ة: 877-878)

 

دوستان واقعى امیر المؤمنین (ع) همواره از گناهان دورى مى‏ گزیده‏ اند؛ و ولایت آن حضرت نگاهدارنده از گناه بوده است نه تشویق کننده به آن‏.

معنى حدیث «حبّ علىّ بن ابى طالب حسنة لا تضرّ معها سیّئة» این است که محبت علی حسنه‏ اى است که مانع ضرر زدن گناه مى‏شود، یعنى مانع راه یافتن گناه مى‏شود؛ معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته ‏اند و آن اینکه محبت على چیزى است که هر گناهى که مرتکب شوى بلا اثر است. برخى از دراویش از طرفى دعوى دوستى خدا دارند و از طرف دیگر از هر گناهکارى گناهکارترند، اینان نیز مدّعیان دروغگو هستند. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «خدا را معصیت مى‏کنى در حالى» که مدّعى محبت او هستى! به جانم قسم که این کار، در میان کارها، شگفت ‏آور است. اگر محبت تو راستین مى‏ بود او را اطاعت مى‏کردى، زیرا طبیعى است که هر دوستى مطیع دوست خویشتن است». دوستان واقعى امیر المؤمنین (ع) همواره از گناهان دورى مى‏ گزیده ‏اند؛ ولایت آن حضرت نگاهدارنده از گناه بوده است نه تشویق کننده به آن. امام باقر (ع) مى‏فرماید: «به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکارى و دورى از گناه.». (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری  (عدل الهى)، 1377ش، ج‏1، صص 332-333 با اندکی تلخیص).

اعترافی تلخ‏

ما شیعیان‏ باید اعتراف کنیم که بیش از دیگران درباره کسى که افتخار نام پیروى او را داریم ظلم و لااقل کوتاهى کرده ‏ایم. اساساً کوتاهی‌هاى ما ظلم است. ما نخواسته و یا نتوانسته ‏ایم على را بشناسیم. بیشتر مساعى ما درباره تنصیصات رسول اکرم (ص) درباره على (ع) و سبّ و شتم کسانىما نخواسته و یا نتوانسته ‏ایم على را بشناسیم. بیشتر مساعى ما درباره تنصیصات رسول اکرم (ص) درباره على (ع) و سبّ و شتم کسانى که این نصوص را نادیده گرفته ‏اند بوده است، نه درباره شخصیت عینى مولا على. که این نصوص را نادیده گرفته ‏اند بوده است، نه درباره شخصیت عینى مولا على. غافل از این که این مشکى که عطار الهى بحق معرّف اوست خود بوى دلاویزى دارد و بیش از هر چیز لازم است مشامها را با این بوى خوش آشنا کرد، یعنى باید آشنا بود و آشنا کرد. معرفى عطار الهى به این منظور بوده که مردم با بوى خوش آن آشنا شوند، نه اینکه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خویش را صرف بحث در معرفى وى کنند نه‏ آشنایى با او. آیا اگر نهج البلاغه از دیگران مى‏بود با او همین گونه رفتار مى‏شد؟ کشور ایران کانون شیعیان على علیه السلام است و مردم ایران فارسى زبان‏اند. شما نگاهى به شرحها و ترجمه‏ هاى فارسى نهج البلاغه بیفکنید و آنگاه در باره کارنامه خودمان قضاوت کنید. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، 1377ش، ج‏16، صص 381-382).

تمایل بشر به اسطوره‏ سازى‏ در بیان استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره)

در بشر یک حس قهرمان‏ پرستى هست، یک حسى هست که درباره قهرمان هاى ملى و قهرمان هاى دینى افسانه مى ‏سازد. بهترین دلیلش این است که مردم براى نوابغى مثل بو على سینا و شیخ بهائى چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده است، قواى جسمى و قواى روحى‏اش، یک جنبه فوق‏ العادگى داشته است.مردم درباره بو على سینا هرچه مى‏خواهند بگویند، بگویند، به کجا ضرر مى‏زند؟ به هیچ جا. اما افرادى که شخصیت آنها شخصیت پیشوایى است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفى‏ واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه‏ شان. ولى همینها سبب شده است که مردم براى بو على سینا افسانه ‏هایى بسازند، مثلًا بگویند بو على سینا درباره مردى که از فاصله یک فرسخى مى ‏آمد گفت این مردى که مى ‏آید دارد نان چرب مى‏خورد. گفتند تو از کجا فهمیدى که او نان مى‏خورد، و از کجا فهمیدى که نانش هم چرب است؟ در سر یک فرسخى چگونه دیدى؟ مى‏ گویند بله، نور چشمش آن قدر کارگر بود که گفت من پشه‏ هایى را دیدم که دور این نان مى‏گردند، فهمیدم که نانش چرب است که پشه دور آن پرواز مى‏کند. معلوم است که این داستان افسانه است. آدمى که پشه را از فاصله یک فرسخى ببیند، چربى نان را زودتر از خود آن پشه‏ ها مى‏ بیند!!. حالا مردم درباره بو على سینا هرچه مى‏خواهند بگویند، بگویند، به کجا ضرر مى‏زند؟ به هیچ جا. اما افرادى که شخصیت آنها شخصیت پیشوایى است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفى‏ واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه‏ شان. درباره امیر المؤمنین على (ع) چقدر افسانه خود ما شیعیان‏ بافته‏ ایم! در اینکه على مرد خارق‏ العاده‏ اى است، بحثى نیست. مثلًا شجاعت على. دوست و دشمن اعتراف کرده‏ اند که شجاعت على یک شجاعت فوق افراد عادى بوده است. على با هیچ پهلوانى نبرد نکرد مگر آنکه آن پهلوان را کوبید و به زمین زد. این چیزى نیست که در آن، جاى انکار باشد. فوق ‏العادگى داشته، ولى در حد یک بشر فوق‏ العاده، یک بشرى که در میدان جنگ هیچ کس حریفش نبود. اما مگر افسانه ‏سازها و اسطوره‏ سازها به همین مقدار قناعت کردند؟ شما ببینید چه حرفها در همین زمینه ‏ها گفتند! مثلًا على (ع) در جنگ خیبر با مرحب خیبرى روبرو شد. مرحب چقدر فوق‏ العادگى داشت! بسیار خوب. مورخین هم نوشته‏ اند که در آنجا على (ع) ضربتش را که فرود آورد، این مرد را دونیم کرد. در اینجا افسانه‏ هایى است که دین را خراب مى‏کند. گفته‏ اند به جبرئیل وحى شد: جبرئیل! فوراً به زمین برو، برو که آن غضبى که ما در على مى‏ بینیم، اگر شمشیرش فرود بیاید، زمین را دونیم مى‏کند، به گاو و ماهى خواهد رسید؛ برو بال خودت را در زیر شمشیر على بگیر، رفت و گرفت. على (ع) هم شمشیرش چنان آمد که مرحب آن‏چنان دونیم شد که اگر در ترازوى مثقالى مى‏ گذاشتند، این نیمه‏ اش با آن نیمه برابر بود. بال جبرئیل که زیر زین اسب [قرار] گرفته بود، از شمشیر على آسیب دید و مجروح شد. تا چهل شبانه روز جبرئیل نتوانست به آسمان برود، که وقتى به آسمان رفت، خدا از او سؤال کرد: جبرئیل! تو این چهل روز کجا بودى؟ خدایا در زمین بودم، تو به من مأموریت داده بودى. چرا زود برنگشتى؟ شمشیر على که فرود آمد بال مرا مجروح کرد، من این چهل روز مشغول پانسمان بال خودم بودم!. دیگرى مى‏گوید: شمشیر على آن‏چنان سریع و نرم آمد، از فرق مرحب گذشت، تا به نمد زین اسب رسید و على شمشیرش را بیرون کشید که خود مرحب هم نفهمید. خیال کرد ضربت کارى نشد. گفت: على! همه زور تو همین بود؟ همه پهلوانى تو همین بود؟ گفت: اگر راست مى‏گویى خودت را تکان بده. تا مرحب خودش را تکان داد، یک قسمت از این طرف افتاد، یک قسمت از آن طرف. این‏طور افسانه‏ ها!!. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، 1377ش، ج‏17، صص 86-87 با تلخیص).
دموکراسى حضرت امیرالمومنین (ع) و نحوه برخورد ایشان با مخالفان حکومت اسلامی

امیر المؤمنین با خوارج در منتهى‏ درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مى ‏نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو مى‏شدند و صحبت مى‏کردند، طرفین استدلال مى‏کردند، استدلال یکدیگر را جواب مى‏گفتند. شاید این مقدار آزادى در دنیا بى‏ سابقه باشد که حکومتى با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد. مى‏ آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازیت ایجاد مى‏کردند. خوارج در نماز جماعت به على اقتدا نمى‏کردند زیرا او را کافر مى‏پنداشتند. به مسجد مى‏آمدند و با على نماز نمى‏ گزاردند و احیاناً او را مى‏آزردند. على روزى‏ به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده ‏اند.امیر المؤمنین با خوارج در منتهى‏ درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مى ‏نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد.یکى از خوارج به نام ابن الکَوّاء فریادش بلند شد و آیه‏اى را به عنوان کنایه به على، بلند خواند: وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِین [1] این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحى شد که اگر مشرک شوى اعمالت از بین مى‏رود و از زیانکاران خواهى بود. ابن الکوّاء با خواندن این آیه خواست به على گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام مى‏دانیم، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوى اعمالت به هدر مى‏رود، و چون تو اکنون کافر شدى اعمال گذشته را به هدر دادى. على در مقابل چه کرد؟! تا صداى او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، على نماز را ادامه داد. باز ابن الکوّاء آیه را تکرار کرد و بلافاصله على سکوت نمود. على سکوت مى‏کرد چون دستور قرآن است که: إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا [2]. هنگامى که قرآن خوانده مى‏شود گوش فرا دهید و خاموش شوید. و به همین دلیل است که وقتى امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبه ‏اى که آیه را تکرار کرد و مى‏خواست وضع نماز را بهم زند، على این آیه را خواند: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ [3]. صبر کن، وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بى‏ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند. دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (جاذبه و دافعه على علیه السلام)، 1377ش، ج‏16، صص 311-313 با تلخیص).

 منابع:

1-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (عدل الهی)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (جاذبه و دافعه على علیه السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
[1]. الزمر: 65.
[2]. الاعراف: 204.
[3]. الروم: 60.