وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هندو» ثبت شده است

سمساره یا تناسخ

بسیاری از انسان‌ها به بازگشت روح پس از مرگ معتقد هستند، اما در اینکه روح چه زمانی و به چه جسمی برمی‌گردد، اختلاف دارند. تناسخ در بستر هندوئیزم و معاد در بستر اسلام دو باور پویا در این زمینه هستند. بر اساس تناسخ، روح انسان در چرخه‌ی‌ مرگ‌ها و تولدهای مکرر دنیایی گرفتار است تا وقتی که به حقیقت مطلق بپیوندد، اما براساس معاد روح انسان پس از مرگ به عالم برزخ می‌رود و در نشئه‌ی آخرت به بدن خاکی احیا شده‌اش بازمی‌گردد. در مقایسه دلایل تناسخ و معاد مشخص می‌شود که قدمت دلیل نقلی تناسخ به ابتدای هندوئیزم نمی‌رسد. دلیل عقلی آن خالی از اشکالات اساسی نیست. شهود عرفانی تناسخ نیز دلیل معتبری نیست. ادعای یادآوری زندگی‌های پیشین نیز با کریپتومنسیا قابل تبیین است. بنابراین، دلیل قانع‌کننده‌ای برای تناسخ وجود ندارد، اما معاد دلایل نقلی و عقلی معتبری دارد و شواهد بر احیای مردگان این باور را تقویت می‌کند. شهود پیامبر (ص) در معراج نیز دلیل دیگر حقانیت آن است. بنابراین، معاد در درجه‌ای از اعتبار است که باور تناسخ هرگز به آن نمی‌رسد. (ر.ک: حسینی، فاطمه، (پاییز و زمستان 1398)، بازگشت روح به بدن تناسخ یا معاد، کلام حکمت »، شماره 4 : 40 - 23 )

* پذیرش تناسخ یا سمساره که به آن اشاره می‌شود درد ظلم و تبعیض را در طبقات پایین هندو کم می‌کند!!).

** تناسخ بر دو قسم است: تناسخ باطل که همان سمساره است و تناسخ حق آن است که ارواح آدمیان پس از مفارقت به بدن‌های مثالی و برزخی تعلق بپذیردکه همان معاد جسمانی می‌باشد. علت عقلی باطل بودن تناسخ در فلسفه این است که بازگشت از فعلیت به قوه محال است، یعنی نفسی که به فعلیت رسیده و با یک جسم زندگی کرده و اعمال و افکاری داشته و تجربه‌هایی اندوخته، محال است که دوباره در نقطه صفر قرار بگیرد و در قالب جنینی خالی از هر تجربه، عمل و اندیشه‌ای متولد شود.

به نظر محقق قیصری، ارواح انسان‌ها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن‌های عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدن‌های برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده می‌نمودند، مثلاً به‌روشنی می‌دیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق می‌شود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو می‌کردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را به‌درستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل می‌نمودند و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن می‌زد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی می‌داد چون نمی‌توانستند به‌درستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب می‌دادند. (ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷) انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که می‌آموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشم‌های برزخی آنها گشوده شده است، می‌توانند این ساخت‌وساز و هیئت‌های حاصله را مشاهده نمایند‌ـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز می‌نماید که طلیعة معاد و قیامت است.

*** صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه (به‌ویژه دو جلد هشتم و نهم اسفار) همگام با عرفا، تحلیل‌های عمیق و دقیقی دربارة قیامت و معاد عرضه نموده است. عرفا بر اساس مبانی عرفان نظری، به‌ویژه آنچه در قوس نزول هستی و صعود هستی بیان شده، تحلیل خاصی را ارائه کرده‌اند که عمدتاً بر محتوای عودی معاد ـ که در متون دینی بدان اشاره شده است‌ـ تأکید می‌کنند و بر اساس مفهوم «رجعت و رجوع» که در آیاتی مثل «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» آمده است، کیفیت معاد را سامان می‌دهند، ‌زیرا رجعت و رجوع در محتوای خود بازگشت به آنچه در آغاز بود را حکایت می‌کند، چنانچه خدای متعال، این محتوا و این برداشت را در آیة ۲۹ سورة اعراف، تصریح کرده و می‌فرماید: «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و یا در آیة ۱۰۴ سورة انبیاء می‌فرماید: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ».

موکشه (رهایی از سمساره)

به عقیده‌ی هندوان، مقصود نهایی آدمی، آزادی از قید حیات است، و این آزادی در موکشه متجلی می‌شود. اصل موکشه در فلسفه هند به معنای نیل به رهایی و آزادی از تولدهای بی‌پایان و خروج از چرخه‌ی سمساره از طریق درک حقیقت است. (ر.ک: الیاسی، پریا، زندگی پس از مرگ و تناسخ در متون مقدس هندو)

خدایان ودایی

اَگنی (آتش)، وَرونا (آسمان)، ایشوارَ (قادر متعال)، رودرا (وحشتناک)، راما (دلپذیر)، کرشنه (آبی پررنگ)، یاما (ارابه‌ران خدای حاکم بر ارواح مردگان که معادل جم در آئین زردشت است)، اشوین (اسب سوار).

هندوها بت‌هایی در معابد و منازل که عروسک فلزی با اشکالی هستند و رفتارشان با این عروسک‌ها مانند رفتار با انسان است (از خواب بیدار می‌کنند به حمام می‌برند و غذا به آنها می‌دهند و ...).

خدایان سه‌گانه (برهما، شیوا و ویشنو)

هندوها خدا را از جنبه ربوبیت ایشوارا می‌نامند که دارای سه مظهر برهما، شیوا و ویشنو است، برهما مظهر زندگی بخش، شیوا مظهر ممیت و میراننده و رب النوع تمامی رقصندگان جهان است و ویشنو مظهر حافظ و نگهدارنده است، میان پیروان شیوایی شیوا بر دو خدای دیگر مقدم است اما در فرقه ویشنویی ویشنو مقدم بوده و بقیه خدایان تجلی او هستند. رقص شیوا نیز مربوط به خدای شیواست. شیوا با رقصش قدرت ازلی پروردگار را نمایان می‌کند و برای حفظ و بقای عالم می‌رقصد!. (ر.ک: نوروزی طلب، علیرضا، عادلوند، پدیده، (بهار1393)، مطالعه تطبیقی رقص شیوا و رقص سماع: 15-24).

کتاب‌های مقدس هندوها

وِداها مجموعه ادعیه و آیین‌های هندوها (اورادی در ستایش آتش، خورشید و سایر مظاهر طبیعت و دعای روزی، باروری، بخشش گناه و ... که مربوط به 1000 تا 1400 سال قبل از میلاد بوده) به ترتیب زمانی عبارتند از:

ریگ وِدا

مجموعه ده جلدی اشعار مذهبی شامل هزار سرود در قالب قطعات حمد و ستایش که به هندی قدیم هر قطعه منتر نام دارد و حدود قرن 8 قبل از میلاد مکتوب شده و مخاطب این اشعار به صورت مبهم سه خدا از الهه‌های قدیم است که میان ایرانیان باستان و یونانی‌ها و رومی‌ها مشترک بوده است مانند: خدای پدر یونانی‌ها، خدای مادر در ایران باستان گایا ماتر یا مهر و خدای میترا یا خدای آفتاب؛ البته به مرور خدایان نرینه و مادینه که مظاهر طبیعتند و خدایان زیاد دیگری جای این سه خدا را گرفته است.

سامَ وِدا (وِدای سرودها)

مجموعه سرودهایی که برهمنان (کشیشان) موقع قربانی و نوشیدن شراب سوما سروده‌اند.

یَجور وِدا (وِدای قربانی)

ادعیه، اوراد و نمازهایی که مکمل ریگ ودا است.

اَتهَروَه‌وِدا (وِدایی که به نام نویسنده‌ی آن (اَتهَروان) است)

مشتمل بر افسون و اوراد (منترها) که از سحر و جادوهای قدیمی باقیمانده است. بیان احساسات و عواطف مانند: ترس، غضب، شهوت، نفرت و ... و اصلاح معایب و معاصی و شفای امراض و دفع ارواح موذی با آدابی خاص خوانده می‌شود. برخی از قسمت‌های این کتاب مربوط به آلات جسمانی انسان و نشان دهنده تکمیل پزشکی بوده است.

برهمانایا

برهمنان (روحانیون هندو) 500 تا 800 سال قبل از میلاد شرح و تفسیر حجیم و عجیب بر وداها را با ذکر مناسبت‌های آن اوراد در خصوص مناسک و عبادات به نام برهمانایا (Brahmanas) نوشتند. سیر در مباحث توحیدی کم و بیش در این مجموعه دیده می‌شود.

مهابهاراتا

کتاب مهابهاراتا با محتوای اساطیری رزمی و بزمی و به نقلی «بزرگترین اثر تخیل» است.

بهگَوَدگیتا

* بهگَوَدگیتا (گیتا)کتابی جذاب و بخشی از مهابهاراته که مورد توجه قرار گرفته و در مورد اخلاص است.

** این کتاب حاوی مکالمات کریشنه با ارجونه‌ی شاهزاده است.

*** در قرن اول میلاد در بخش رزم‌نامه‌ی کتاب مهابهاراته وارد شده و نزد هندوها محترم و نوشته‌ی پرذوقش افراد را فریفته خود کرده است.

مردم هند پیش از آریائی‌ها (آریان‌ها)

* مردم هند قبل از مهاجرت آریائی‌ها کوتاه قد و سیاه چهره با موهای مجعد بودند و فرهنگ و دین مخصوص به خود (ریشه مباحث تناسخ و انتقال ارواح یا قانون کارما) را داشتند و وحشی ابتدایی نبودند، در ایران کاملا از بین رفتند ولی در هندوستان به جنوب آن رانده شده و امروزه قوم دراویدی (Dravidians) شناخته می‌شوند و به نجس‌ها (Untouchables) شهرت دارند.

** برخی از حفاری‌های باستان شناسان در هارپا در پنجاب و در خرابه‌های مُهانجودارا در ساحل رودخانه سند حکایت از آثاری تمدنی مانند صنایع و معماری و خدایان آیین هندو قبل از ورود آریائی‌ها به هند دارد.

ویژگی‌های آریان‌ها:

* پیش از 2000 سال قبل از میلاد قوم آریه (Arya) به معنای شریف از اطراف رودخانه‌ی سند (جنوب پاکستان) و از راه آسیای مرکزی به‌سوی مشرق (هندوستان فعلی) مهاجرت و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دادند.

** آریان‌ها بلند قد و سفید، زبانشان سنسکریت (San-skrita) و پنج شعبه بودند، دسته‌ی دیگر از آریان‌ها به ایران فعلی مهاجرت کرده و گروهی دیگر به اروپا رفتند و یونانی‌ها (یونان و قبرس)، سلت‌ها (در حدود سال ۷۰۰ قبل از میلاد، یک گروه از قبایل هندواروپایی کشاورزان و آهنگران ماهر و جنگ‌جوی چادرنشین بودند که در اروپای مرکزی ساکن شدند و در طول قرن چهارم ق. م به بالاترین نقطه نفوذ و استیلای خود رسیدند و از بریتانیا تا آسیای کوچک گسترش یافتند)، ژرمن‌ها (بعدها آلمان، فرانسه، انگلستان، هلند و... نامیده شدند) و اسلاوها ( از نژاد هندواروپایی اند که در شرق اروپا و بعضی از مناطق آسیا می‌زیستند. مردمان روسیه، بلاروس، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، اسلوونی، یوگسلاوی، بوسنی و هرزگوین بلغارستان و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی یا از این تبارند یا با اینان آمیخته شده‌اند، احتمال می رود اسلاوها و آریایی‌ها دارای اجداد مشترکی که حدود ۸۰۰۰ سال قبل در حوالی اکراین زندگی می کردند، باشند.) را بوجود آوردند.

*** آریان‌ها مانند هم نژادهای ایرانی باستانی خود از گیاه سوما شربت مسکر درست می‌کردند و با شیر نوشیده و آن را شراب الهی می‌نامیدند. نوشیدن آن هنگام قربانی واجب بوده و ابتدا روی چمن ریخته و به یاد خدایان جامی برای هر کدام نثار می‌کردند و سرودی به نام سوما که در کتاب ریگ ودا موجود است را زمزمه می‌کردند.

**** با سکنه‌ی بومی هند (دراویدی‌ها) مجادله و تنازع می‌کردند و قوه‌ی پندار آنها در جوشش بود و روحانیان آنها ادعیه و اوراد و سرود دینی را از باطن خود تراوش کردند و کتب مقدس هندوها از دل آن متولد گشت.