وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

وبلاگ رسمی دکتر حمید حنائی نژاد

(عرفان اسلامی، آشنایی با ادیان و فرهنگ‌ها)

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

 ما نیاز به تربیت و حرکت عارفانه و عاشقانه به‌سوی مقام انسان داریم، مقامی که جایگاه ظهور حقیقت خداوند است، به‌طوری‌که ثمره‌ی عشق ورزى در این مقام و اُنس با معبود، عالى‌ترین لذات روحى را در حیات ما آدمیان ایجاد مى‌کند، یکی از این بندگان پاک و عاشق خدا در این مقام #امام_سجاد است.

#محرم 

┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 

🆔 ایتا

 ☑️ منشأ رضایت نداشتن از اتفاقاتی که در زندگی برای ما رخ می‌دهد و ما را به آرزو کردن بر خلاف آن وقایع وادار می‌کند، یک مطلب بیشتر نیست و آن، ندانستن حکمت و مصالح امور مربوط به زندگی ما است؛ هر چیزی حکمتهایی دارد، و اگر انسان به خدا توجه کند و بخواهد تا برخى از حکمت‌ها و مصالح را براى او روشن نماید، مطمئن باشید خدا به اندازه‌ی استعداد و قابلیت وجودی و البته مقدار اراده‌ی ما، گوشه‌ای از حکمتها را به ما نشان می‌دهد و آهسته آهسته ناخشنودی که حاصل نارضایتی قلبی ما از زندگی و معیشت ماست جای خود را به خشنودی که محصول راضی بودن از خداست می‌دهد. 

☑️ بزرگان از اهل معرفت مبدأ رضایتمندی از حضرت حق‌ را آگاهی و معرفت بندگان به زیبا بودن افعال خداوند متعال می‌دانند، و بر این اعتقادند که اگر کسی خدا را کمال مطلق بداند و معرفت به آن مقام داشته باشد، تمام نظام وجود و ظهوراتش را نیز کامل می‌بیند؛ در چنین صورتی بنده از حق و نظام هستی که مخلوق خداست راضی و خشنود خواهد بود و به هر چه از طرف خدا برای او صادر شود، به دیده‌ی خشنودی و رضایت نگاه می‌کند و از هرچه غیر حق و منسوب به غیر خداست متنفر خواهد بود.
✍️ حمید حنائی نژاد

#سبک_زندگی
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
💠  کانال دکتر حمید حنائی نژاد 
🆔 ایتا |اینستاگرام |آپارات

آرَنیَکه‌ها (از متون دینی هند)

آرنیکه‌ها حدود سال ۷۰۰ق‌م در هند تصنیف شده‌اند و حاوی تأملات فلسفی و آگاهی‌هایی دربارۀ آدابی سری هستند که باید به وسیلۀ افراد معینی‌ انجام گیرد. این متون برای کسانی تدوین شده است که تشرف یافته‌اند، یعنی برای گوشه ‌نشین‌هایی که در جنگل‌ها عزلت می‌گزیدند و دیگر در مناسک قربانی شرکت نمی‌کردند، یا شاگردانی که در خلوت جنگل دور از آبادی از معلمشان درس می‌گرفتند. نقش آرنیکه‌ها ارائۀ توضیحات رمزی از معانی تمثیلی آیین‌های عبادی، و بحث دربارۀ معنای باطنی قربانی است که از مراقبه حاصل می‌شود و با اجرای عملی و ظاهری قربانی کردن متعارض است.

اوپانیشادها

* «اوپانیشادها» بخش آخر «وداها» است که آن را «ودانتا» یا «پایان ودا» خوانده‌اند. (ر.ک: اعظم لطفی، فرزانه، اوپانیشادها، منشأ تجلیات معنوی هند، هنر و تمدن شرق » پاییز 1392 - شماره 1: 17- 24 )

** در تقسیم‌بندی آثار مقدس کیش هندو اوپانیشادها را جزو نوشته‌های الحاقی «آرنیکه‌ها» می‌دانند. (همان)

*** سرایندگان اوپانیشادها بنابر سنن هندوان، فرزانگان و شنوندگان احکام حق بودند که در قعر و انبوه جنگل‌های بکر هندوستان خلوت می‌گزیدند و به خویشتن‌کاوی می‌پرداختند. آنها تجارب معنوی را [که از مبدأ فیض ایزدی] بدان‌ها الهام می‌شد و با علم حضوری و اشراق در وجودشان شریان می‌یافت به سیاق وحدت وجود ابراز می‌داشتند و به لباس جملات مرموز می‌آراستند و در قالب افکار ترکیبی و فشرده می‌ریختند. دوران جنگل‌نشینی که با رساله‌های «آرانیاکاها» آغاز شد به اوپانیشادها انجامید که می‌توان از آن به تعبیری به دوران آموزش و پرورش در انبوه جنگل یاد کرد. (همان)

**** براساس نظریه «ماکس مولر»، اوپانیشادها تعلیمات شفاهی است که مرشدان به مریدان نزدیک خود می‌دادند. باید دریافت که اکثر مکاتب مهم نظری در هندوستان و حتی بودیسم از اوپانیشاد سرچشمه گرفته است. (همان)

***** در دوران «اوپانیشادها»، توجه به درک و فهم اتحاد «آتمن» (خویشتنِ خویش) با «برهمن» (حقیقت مطلق) بالا گرفت. آنان می‌گفتند: وقتی تمام ظواهر و مشخصات فردی و اختصاصی خود را کنار بگذاریم، همه آدمیان را دارای خودِ مشترکی می‌یابیم که همان حقیقت مطلق است. (ر.ک: حسینی، سید اکبر، حقیقت غایی در آیین هندو، معرفت 1386 شماره 121)

(دعاى امام‏ زمان‏ علیه السّلام در حق شیعیان‏)

«بار پروردگارا! شیعیان ما از ما هستند، از باقیمانده گل ما خلق شده ‏اند، و با نور ولایت ما عجین گشته ‏اند پس امور آنها را به ما واگذار و بر ایشان گناهانى را که به خاطر اعتماد بر دوستى ما انجام داده ‏اند [نه از روى عناد و انکار] ببخشاى، و اگر ترازوى آنها سبک است آن را با مانده نیکی هاى ما سنگین فرما».

بنگر امام عصر- عجل الله فرجه و جعلنى فداه- چگونه اهتمام دارد که شیعیانشان را با خودشان درآمیزد، تا شیعیان در اثر جدایى از آنها تنها [و درمانده و هلاک‏] نگردند، یک‏بار [عرضه مى‏ دارد:] آنها در اصل خلقت از ما هستند، بار دیگر [عرضه مى‏ دارد:] آنها به خاطر اعتماد بر محبت ما گناه کردند، و سرانجام به درگاه الهى تضرع مى‏ کند و از خداوند مى‏ خواهد که کمبود آنان را با مانده حسنات آنها جبران نماید.

اى برادرم! آنها چیزهایى را مى‏ دانند که ما از آن بى‏ اطلاعیم، و آنها همان کسانند که فرمودند: به گناه منگرید، [تا در نظرتان کوچک نماید] و لیکن بنگرید چه کسى را نافرمانى مى‏ کنید».

( حسین بن على بحرانى، (1379)،  سلوک عرفانى در سیره اهل بیت( ع): 108)

 

سلوک عاشقانه خراسان، همان شیوه سلوکی رایج در احوال و مقامات (از مقامات تبتّل تا فنا) است با محوریت عشق. سلوک در منازل و مقامات یا به قول عطار در «هفت شهر عشق»، در واقع سفر در مراتب نفس آدمی است. از این نظر، سلوک خراسان بیشتر ناظر به مراتب نفس، طبع، نفس، قلب و روح، تا سرّ، خفی و اخفی (نجم‌الدین رازی، 1365: 117 و 121؛ العجم، 1999: 808) است به انگیزه تزکیه نفس (قد أفلح مَن زکّیها؛ شمس: 9) و کشف حجاب انّیّت و هستی؛ چنان که حلاج سرود:

بینی و بینک إنِیَّ ینازعنی

 

فارفع بلطفک إنِیَّ من البین

(حلاج، 1394: 299)

گرچه برخی، مراتبی چون عالم طبع، مثال، روح، سرّ و ذات را همان حجاب‌هایی دانسته‌اند که سالک باید از آنها عبور کند (بحرالعلوم، 1360: 129) اما آنچه در سلوک خراسانی مشهور است، نظریه سلوک در هفت مقام با راهنمایی پیر است که ابونصر سراج آورده است: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا (سراج، 1380: 86).

نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).

منبع: پژوهشنامه مذاهب اسلامی؛ دانشگاه ادیان ومذاهب، دوره 4، مقاله 8، پاییز و زمستان 1396 (عرفان خراسان و ابن‌عربی؛ تفاوت‌های سلوکی).

نویسنده: محمد رودگر؛استادیار گروه عرفان اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

مقاله (جایگاه کرامات در عرفان) نوشته حمید حنائی نژاد

نظر دین به مساله عرفان نفس نظر استقلالى نیست، بلکه نظر آلى و طریقى است، زیرا معلوم است که ذائقه دین راضى نیست به اینکه مردم به امرى سرگرم باشند که هیچ مربوط به معرفت پروردگار و عبادت او نباشد، دین که لحن گفتارش این است که:

" إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ - در نظر خدا دین عبارتست از تسلیم" و یا این که مى‏ فرماید:" لا یَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ- خدا کفر را براى بندگان خود نمى ‏پسندد" چطور ممکن است راضى شود مردم عبادت و معرفت خدا را کنار گذاشته و تنها و تنها به عرفان نفس بپردازند؟! پس معلوم مى ‏شود عرفان هم انگیزه اصلیش همان دین فطرى بوده، و گرنه خودش بخودى خود چیزى نیست که از فطرت سرچشمه گرفته باشد، و فطرت انسانى انسانها را به آن دعوت کرده باشد، تا اینکه گفته شود شاخ و برگهایش هم به اصل واحدى که همان دین فطرى باشد منتهى مى ‏شود.

عرفان و تصوف‏

 یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد علم عرفان است. درباره عرفان از دو جنبه مى‏توان بحث و تحقیق کرد: یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى. عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام «عرفان» به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تألیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، برخلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفاً طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمى ‏روند. اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوّفه» یاد مى ‏شوند. عرفا و متصوفه هرچند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى ‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند و در همه فِرَق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و بهم پیوسته اجتماعى هستند. یک سلسله افکار و اندیشه‏ ها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدن‏ها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاه‏ها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مى‏ دهد. و البته همواره- خصوصاً در میان شیعه- عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند و در عین حال عمیقاً اهل سیر و سلوک عرفانى مى ‏باشند، و در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه ‏اند نه گروه هایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد کرده ‏اند. ما در این درسها که درباره کلیات علوم اسلامى بحث مى ‏کنیم، به جنبه اجتماعى و فرقه ‏اى و در حقیقت به جنبه «تصوفِ» عرفان کارى نداریم، فقط از جنبه فرهنگى وارد بحث مى‏ شویم؛ یعنى به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه‏هاى فرهنگ اسلامى نظر داریم، نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه ‏اى اجتماعى پیرو آن هستند. اگر بخواهیم از جنبه اجتماعى وارد بحث شویم ناچار باید این فرقه را از نظر علل و منشأ و از نظر نقش مثبت یا منفى، مفید یا مضرى که در جامعه اسلامى داشته است، فعل و انفعال‏ هایى که میان این فرقه و سایر فرق اسلامى رخ داده است، رنگى که به معارف اسلامى داده است، تأثیرى که در نشر اسلام در جهان داشته است، مورد بحث قرار دهیم. ما فعلًا به این مطالب کارى نداریم. بحث ما فقط درباره عرفان به عنوان یک علم و یک بخش فرهنگى است.

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است: بخش عملى و بخش نظرى.