نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار و تدوینگر سلوک شطّار، می‌تواند بهترین نماینده پیران خراسان در عرفان عملی و سیر و سلوک، برای مقایسه با سلوک ابن‌عربی و شارحانش باشد. وی به طور کلی، طریقت‌های سلوکی را به سه گروه تقسیم می‌کند: ابرار، اخیار و شطّار.

1. طریق ابرار (مجاهدت و ریاضت): تکیه اصلی ابرار، بر ریاضت و تهذیب و تبدیل اخلاق است. ارباب این طریقت، علمای علم اخلاق، بر آنند که بیماری دل از صفات نفسانی ذمیمه است. راه از بین بردن این صفات، تبدیل هر یک از آنها به صفت نیک مقابل آن است؛ زیرا «العلاج بالاضداد». البته زائل‌کردن تمام صفات ذمیمه مقدور نیست. زیرا این صفات ذاتی انسان است. پس مقصود از تهذیب اخلاق، به اعتدال درآوردن این صفات است.

2. طریق اخیار (معامله): تکیه اصلی اخیار بر اعمال عبادی و ظاهری شریعت، مثل نماز، روزه، حج و مستحبات است. می‌توان این طریق را بر سلوک عابدانه، تطبیق کرد.

3. طریق شطّار (محبت): تکیه اصلی شطار، بر محبت و عشق الاهی است. شرط اول، موت ارادی است که با توجه به اصول ده‌گانه سلوکی نجم‌الدین کبری باید به آن رسید (نجم‌الدین کبری، 1384: 31-38).

طریق علمای اخلاق، چهار اشکال اساسی دارد:

1. تبدیل صفتی ذمیمه به صفتی حمیده بسیار طول می‌کشد و برای تبدیل تمام صفات، عمر آدمی کفاف نمی‌دهد.

2. این طریق بر مجاهده استوار است و همین که سالک از محافظتِ نفس و مجاهده غافل شود، نفس دوباره سرکش و افسارگسیخته می‌گردد و بدتر از آنچه پیش‌تر بوده عمل می‌کند. زیرا سگِ نفس را هرچند بیشتر بندند، گرسنه‌تر شود.

3. کسی که به تبدیل و پرورش صفتی مبادرت می‌کند، صفات دیگرش خلل‌پذیر خواهد بود.

4. واصلانِ این راه بسیار اندک‌اند و وصول با مجاهده نفس به‌ندرت حاصل می‌شود (همان).

سلوک در طریق اخیار (ارباب معاملات و عبادات) نیز، اولاً زمانی بس طولانی را می‌طلبد، و ثانیاً واصلان این راه از واصلان طریق ابرار نیز کمترند (همان).

و اما اهل محبت بر آنند که باید این مسیر را با عشق پیمود. عبادت در این طریق، عاشقانه است نه کلفَتانه. تبدیل اخلاق نیز با کیمیای محبت حاصل می‌شود. با عشق به خدا، دیگر نیازی به رویارویی با تک‌تک موانع و رفع آنها نیست. زیرا موانع در مسیر عشق، خودبه‌خود از میان برداشته می‌شوند. نجم‌الدین طریقت شطار را برمی‌گزیند. زیرا این دو آفت اصلی در طریقت‌های پیشین را ندارد؛ اولاً نزدیک‌تر است و انسان را زودتر به مقصد می‌رساند، ثانیاً بدایات این راه از نهایات دو راه دیگر بهتر است. چه بسیارند کسانی که در بدایت این راه به مقام وصل رسیده‌اند. تعداد این افراد حتی از کسانی که در نهایتِ آن دو طریق به وصل رسیده‌اند بیشتر است. از این‌رو این طریق را «راه طائران» یا «شطار» نامیده‌اند.(1)

یکی از جالب‌ترین ویژگی‌های طریقت شطار آن است که سالک در این راه همیشه در ترقی است، حتی پس از مرگ، در حالی که سیر و سلوک در دو راه دیگر، طبیعی است که با مرگ قطع می‌شود (همان: 32). عبادت و ریاضت، با واسطه این بدن و در همین دنیا صورت می‌پذیرد و طبیعی است که وقتی مرگ فرا رسید، دیگر عبادت و ریاضتی نخواهد بود. سیر منقطع خواهد شد و سالک به آخرین مرحله ترقی خود خواهد رسید، اما متعلق عشق، روح و جان آدمی است. روح موجودی ابدی است و معشوق او سرمدی است. پس راه عشق همواره باقی است. تفاوت دیگر این سه طریقه سلوکی با یکدیگر آن است که واصلان راه عبادت (معاملات) در نهایت به «جنّت افعال» می‌رسند و واصلان راه زهاد به «جنت صفات» ولی واصلان راه عشق به «جنت ذات» نائل می‌شوند (همان).


(1). شُطّار یعنی کسی که راه طولانی را در اندک‌زمانی می‌پیماید (زبیدی، 1414: 7/24). در ضمن، طریق شطار را نباید با «سلسله شطاریه» در هند اشتباه گرفت ولی سلوک در این هر دو، شباهت بسیار به یکدیگر دارد. شاه عبداللّه (متوفای 890 ه‍.ق.) در اوایل قرن نهم هجری از بخارا به هند رفت و شاخه هندی این سلسله را پدید آورد. شطاریه عقاید خود را به تفسیرهای تأویلی منسوب به امام صادق (ع) و آموزه‌های عرفانی بایزید بسطامی مرتبط می‌دانند. «این سلسله در ترکیه عثمانی به «بسطامیه» و در ایران به «عشقیه» معروف بود» (رضوی، 1391: 471). شاه‌عبداللّه در لطایف غیبیه سالکان را بر سه گروه می‌داند: اخیار (برگزیدگان)، ابرار (نیکان) و شطار (تندروندگان). آنگاه خود، سلوک عرفای شطار را برمی‌گزیند. زیرا «مستقیماً از ارواح اولیای بزرگِ گذشته، تعلیم گرفته و در نتیجه توانسته بودند مراحل سلوک عروج صوفیانه را به‌سرعت طی کنند» (همان، به نقل از نسخه خطی گلزار ابرار، غوثی شطاری).

منبع: رودگر، محمد، عرفان خراسان و ابن‌عربی؛ تفاوت‌های سلوکی، مقاله 8، دوره4،پژوهشنامه مذاهب اسلامی،  پاییز و زمستان 1396، صفحه 151-174